dor-o-bar.blogfa.com

until-sunrise.blogfa.com

Until Sunrise

http://www.until-sunrise.blogfa.com/1392/07

Will Leave You In The Morning. تو واقعا دلت میخواست که همچین آدمی باشی؟ این آدمهایی که با فیلمها و کتابها و نوشتههاشون زندگی میکنند. واقعا این چیزی بود که تو میخواستی باشی؟ پس رویای ما چی شد؟ میگم، رویای ما چی شد؟ پینوشت. . All that you rely on, &. All that you can save,. Will leave you in the morning. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۷/۰۵ساعت 14:31 PM. رو تن این تختهسیاه. For The First Time. چلچلهوار - تخلیهگاه سابق.

until-sunrise.blogfa.com

Until Sunrise

http://www.until-sunrise.blogfa.com/1391/12

مرگ تدریجی یک رویا. دختر کوچک با صورتی مثلا سیاه شده، داشت وسط چهارراه میرقصید. زل زده بودم به سقف ماشین و فقط صدای داد و بیداد میشندیم. دیگر نمیخواستم دخالتی توی دعواشان بکنم. فقط میشنیدم و دعا میکردم این معرکه هم تمام شود. صدای تقتق از چاه عمیقی بیرونم آورد اما چشم باز نکردم. حوصله نداشتم باز یکی با گردن کج بگوید: خاله جوراب میخری؟ آخه مگه چی میشه؟ بیا بشین پیشم. بدون یک کلمه حرف. من گریه کنم و تو فقط دستمال بده بم. خب؟ هم برای عید هم برای تولدم. برچسبها: توی استیصال آدمها. Do you Think you can Find it.

abrangz.blogfa.com

contemplation

http://www.abrangz.blogfa.com/1392/02

یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۲. حرف هایی که از دل آدم سرریز میکنند. ناراحت نیستم ولی یه حس مزخرف بدی دارم. انگار توی غار گیر کرده باشی از بیرون صدای آدمایی بیاد که دوسشون داری. صداشون میآد که دارن با آدمایی که دوسشون نداری حرف میزنن. با آدمایی که دوسشون نداری میرن. و اون تاریکی گشنه انگار همه ی صداتو قورت داده. و گرگ قاتل رنجیره ایست. که اگر شبان را میخورد درد ما کمتر بود. رو که تو مست آب انگور. نوشته شده در 1:53 توسط زهرا. پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲. ای دریغا به برم میشکند. درخت توی حیاط قد کشیده.

ta-darya.blogsky.com

تا دریا ...

http://www.ta-darya.blogsky.com/page/3

یک تسل ا هست و بس : رود بی آرام را تا کام دریای عدم یک دو گامی بیش نیست. حاضری تمام ممکن های کوچک و بزرگ اطرافت هیچ کدام اتفاق نیفتند ولی برای یک هزارم ثانیه آن غیر ممکن مطلق که اصلا امکان ندارد. را تجربه کنی . . I lived , I Loved. I did , I've done everything that I wanted. از این گول ههای زندگی. آدم هایی هم وجود دارند که برعکس همه ی ما برای زندگی کردن خلق شده اند و اگر همین طور نشسته باشی و در حالی که حواسشان جای دیگهست، خیره بشوی به حرکاتشان ، باورت نمی شود که این چیز بتواند نباشد. طفلی م رد. :].

ye-tavile-gusfand.blogfa.com

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا - "ليمو" از مجموعه سالاد مغز شماره چهارم.

http://www.ye-tavile-gusfand.blogfa.com/post/69

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا. ليمو از مجموعه سالاد مغز شماره چهارم. من به دين توام. تو بگو بمير. چشاتو ببند ليمو. تو اين چشا هر كاري كني واقعيت جا نميشه. لقد خلقنا الإنسان في كبد. لباتو ببند ليمو. زمين اينجا هنوز داغه. مغزتو بدوز به كلت. تو اين آشفته بازار شتر با بارش گم ميشه. و آن پير دروگر گفت با لبخند زهرآگين : " هوا را تيره ميدارد، ولي هرگز نمي بارد.". دارم قاطي ميكنم. مغزمو بدوز به كلم. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۲ساعت 13:34 توسط مریم. در پناه بوته هاي لال عباسي و چادر مادربزرگ(نگار).

dreaming-on.blogfa.com

بیدار نشو

http://www.dreaming-on.blogfa.com/1393/10

Dreaming Dreams No Mortal Ever Dared To Dream Before. 4- اگه کسی پیشنهادی داره که من این ایام رو چطور بگذرونم بگه لطفا . همه ی طلاهای ادبی امسال یا دارن کنکور میدن و یا دارن از بهمن میرن دانشگاه. هرگونه پیشنهاد کتاب خوندن/فیلم دیدن با یک ":/" جواب داده خواهد شد. تاريخ دوشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۳ ساعت 18:13 نويسنده نرگس.پ. زیرآسمون پ ر ستاره. Postcards from Far Away. M oZH GA N. چیزی که دارم میخونم.

ye-tavile-gusfand.blogfa.com

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا

http://www.ye-tavile-gusfand.blogfa.com/1392/04

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا. زندگی با چشمای بسته - 2. خوبیه راه رفتن با تو اینه که آدم میتونه چشاشو ببنده و دستتو محکم بگیره و جای قدمای کوتاه و با احتیاط، با خیال راحت و اعتماد به نفس قدمای بلند ورداره و نگران اشیای اطرافش که بدنش به طرز عجیبی علاقه مند به مایل شدن و برخورد بهشونه، نباشه. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۲ساعت 14:46 توسط مریم. زندگي با چشماي بسته - ١. نوشته شده در شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۲ساعت 20:33 توسط مریم. نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ساعت 22:46 توسط مریم. خس و خاشاک مغز(شیما).

ye-tavile-gusfand.blogfa.com

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا - سرتو بذار رو پاي من.

http://www.ye-tavile-gusfand.blogfa.com/post/73

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا. سرتو بذار رو پاي من. همه بار و بنديلشونو بستن و رفتن. من موندم و صداي زجه نوزادايي كه تو گوشمن و دستايي كه خشك شدن و انتظار اون لحظه اي كه يه سر بزرگ زير ميز نونوايي پيدام كنه و با پلكاي يخ زدش بهم نگاه كنه و صداي التماس من شهر رو ورداره. يه احساس رها شدگي بدي دارم. وقتي گرسنمه غذا نميتونم بخورم. وقتي حرف زياد واسه گفتن دارم هم لال ميشم. الانم لال شم بهترمه. نوشته شده در دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ساعت 12:52 توسط مریم. در پناه بوته هاي لال عباسي و چادر مادربزرگ(نگار).

ye-tavile-gusfand.blogfa.com

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا - ليمو - 2

http://www.ye-tavile-gusfand.blogfa.com/post/72

رژه رو خط کشی های سفید خیابونا. بوي خون ميدم ليمو. موهام بوي خون ميدن. مراد ميگه گناه تو گردن منه. ميگه گناه كشتن تو گردن منه كه از صب تا شبم كه خودمو ميشورم بوي خون نميره. ولي آخه تو كه نمردي! منم بهش گفتم كه تو نمردي! مگه من چي كار كردم جز اين كه يكم چشامو بازتر كنم و گوشام رو تيزتر؟ بهش گفتم پس ميفرماين گلاي باغچه حياط پشتي خونه آجريه كشكن؟ مگه نه اين كه اگه ليمو بره گلا هم باش ميرن؟ ليمو چرا برنمبگردي بهش بگي كه نمردي؟ كه به پرستو ها بگي كه من بي آشيونشون نكردم؟ تا ديگه دستام بوي مرگ نده؟