sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - چند تصویر
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/extrapage/picme
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - لیست اسامی
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/extrapage/listname
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - نمایش لیست کامل
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/linkdaily
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - بهشتی اینجوری بود حالا چرا بعضی ها عوض شدن؟
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/post/28
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - تصاویر مقام معظم رهبری
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/extrapage/piclader
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - امضا : قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/post/26
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - عملیاتی برای دیدار خدا
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/post/27
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - مطالب اردیبهشت 1392
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/post/archive/1392/2
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.
sarbazi-darvishi.mihanblog.com
پادگان آموزشی شهید درویش ناجا اهواز - نمایش آرشیو ها
http://sarbazi-darvishi.mihanblog.com/post/archive
حاج احمد در کنار خاکریز جاده شلمچه دست یک بسیجی را که از بیخوابی گلایه میکرد، گرفت، او را از سینهکش خاکریز بالا برد و جایی را در روبهروی ما، در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت: ببین بسیجی! آن برادر که کمی گیج شده بود گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چه مؤمن! آنجا انتهای افق است، من و تو باید این پرچم خودمان را آنجا بزنیم، در انتهای افق. هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد بگیر بخواب، ولی تا آن وقت، نه. مدیر وب سایت : mohammad. نظر شما در را بطه با این وبلاگ چیست؟ ارسال اس ام اس تبلیغاتی.