elseway.blogspot.com
راه د يگر: May 2010
http://elseway.blogspot.com/2010_05_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه. من بي تو ذاتا يك مرده ام. نمي دانم چند روز گذشته است. گرچه سالياني طولاني به نظر مي رسد. پا به سن گذاشتم. به خاطر اين جدايي. نمي دانم چند سال گذشته است. اولين اشكي كه از چشمانم چكيد. آنگاه كه پناهگاهي جز نوشته هايم نداشتم. و من گريه هايم را فرياد زدم. شايد هم يك عمر. چون يك ني شدم با حكايت حزينش. همه چيزم را بردي. و تو را مي جويم. در حاليكه اميدي به نجات از تاريكي ام ندارم. و من ذاتا بي تو خود تاريكي ام. و براي اولين بار از باختن ترسيدم. و شايد باختن اين مبارزه.
elseway.blogspot.com
راه د يگر: December 2009
http://elseway.blogspot.com/2009_12_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۸ دی ۸, سهشنبه. و البته هنوز اينترنت نداريم. 2 نظر - بي نصيبمون نزاريد. ه.ش. ۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه. رسما وارد مرحله جديد مي شويم. از الان به مدت نامشخص از اينترنت دور خواهم بود تا زماني كه تهران كاملا مستقر بشم و مجددا اينترنت دار شم. اين چند روزه دست تنها خيلي سخت بود كارها. تهران هم فكر كنم همينطور بشه. چندين بار آرزو كردم كسي بود كمكم مي كرد. 2 نظر - بي نصيبمون نزاريد. ه.ش. ۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه. پشيمان شديم از اين پست - پاك شد! 5 نظر - بي نصيبمون نزاريد. اول ديماه روز شروع به كارم خواهد بود...
elseway.blogspot.com
راه د يگر: July 2011
http://elseway.blogspot.com/2011_07_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه. حدود يكسال و نيم پيش مورد كلاهبرداري قرار گرفتم از طرف يك خانوم! مي دونم خنده داره ولي تجربه خوبي بود كه ديگه نبايد به هيچ كس اعتماد كرد. اين رو تو وبلاگ ننوشتم اون زمان. موند تا بعد از يك سال كه بخوام دوباره بنويسم مطرحش كنم. دوستي ها و علاقه ها هم به معامله تبديل شده. براي مواجه نشدن با پشيماني و بر هم نخوردم ارامش تنهايي بهترين راه حله. 0 نظر - بي نصيبمون نزاريد. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). اين متن جهت بازنگري و خانه تكاني فعلا پوكانده شد تا بعد.
elseway.blogspot.com
راه د يگر: October 2009
http://elseway.blogspot.com/2009_10_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه. حس آدمي رو دارم كه يهو تو شب تاريك از يه قطار انداختنش بيرون تو يه جنگل ناشناخته. يك عمر زندگي كردم و سرم تو لاك خودم بوده يهو افتادم تو شرايطي كه فعلا انگشت حيرت به دهان گرفتم و با چشاي گرد دارم اطراف رو مي بينم. مردان متاهلي كه در به در دنبال پيدا كردن دوست دختر جديدند. منشي هاي مطلقه اي كه زيرآب همسر محترم مدير عامل رو دارند مي زنند. يه مشت آدم بزن در رو. و دخترايي كه تو اولين سوال ازت مي پرسند ماشينت چيه! نازي يه رده بندي در مورد مردان. زناني كه همسرشون رو . نفسم گرفت...
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - در آیــنـه
http://www.nime-penhan.blogfa.com/post/154/در-آیــنـه
خیره شدن توی چشمهای خسته و ریز آدمی که شب هاش را پی خوندن کتاب و تحقیقات صرف کرده،بنظرم ارزشمنده یه جورایی عبادته. تو دست گرفتن دستای خشک و زبر مادری که همه ی زیبایی مادرانه اش را به پای تمیزی کودکش ریخته،ارزشمنده. نگاه کردن به آیینه هیچ مهم نیست،مگه این که خسته و عرق کرده دوزانو روی زمین باشگاه مورد علاقت بشینی و به خودت خیره بشی،مگه این که به اون چه که کردی افتخار کنی. دارم تلاش می کنم. اینجوری زندگی کردن تنها جوری از زندگیه که می چسبه ، تنها راه واسه فرار کردن از چیزایی که خسته ات میکنه که حرصت میده!
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - دو گانه
http://www.nime-penhan.blogfa.com/post/138/دو-گانه
آمدم ایستادم روی بالکن و شماره ات را گرفتم بغض کرده گفتم :گیلدا. اخمت را ازآن سوی خط دیدم انگار ک ادامه دادم، همانی ک توی وبلاگستون بود. و هست گفتم گیلدا. دلم پر کشیده بود برای گیلدا و زنگ زده بودم به تو. دستم را گرفتم روی نرده ی یخ کرده ی بالکون و صدا زدم گیلدا. و بغض کرده منتظر حرفهای تو شدم. دستم به نوشتن نمی آید گیلدا از همان روز زمستانی تا حالا. من اینجا،من بهار،حس میکنمت زیاد! نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ساعت ۱۰:۴۵ قبل از ظهر توسط بهار. محض دلخوشیت اندکی برایت بخانم. این لاشه ی احساس است.
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - Closed Eyes
http://www.nime-penhan.blogfa.com/post/152/Closed-Eyes
خواب دیده بودم که مردی خوش چهره ایستاده بالای سرم. هشدارم میدهد که عملی که قرارست فردا صبح رویم انجام دهند بسیار خطرناک تر از آنچه است که در تصور دارم. برایم شرح می دهد ک چطور لایه لایه مغزم را میشکافد تا به تومور دست پیدا کند و بعد ، بعد از بیرون کشیدن آن تومور کوچک من شاید دیگر من نبودم. یعنی همین بودم ولی دیگر آن چیزی که الان هستم نبودم. آخ نفس های عمیق میخواهم بکشم،نفس های بلند صدا دار اگر قرار باشد خاطره هایم را بیرون بیاورم ،قرار باشد نداشته باشمشان چه چیزهایی را از دست خواهم داد. این ها را همه را .
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - سالاد شیرازی
http://www.nime-penhan.blogfa.com/post/150/سالاد-شیرازی
توی روزمرگی روزهام،توی بی رمقی پاییزی تهران،روبروی برگای زرد درخت روبروی میزکارم ایستادم و دلم سادگی لذت بخش یه سفر دو سه روزه میخواد. نشسته باشم چهار زانو،روی کف قالی پوش ویلا با یک کاسه ی بلور که برای همان ویلای اجاره ای باشد و خیار گوجه هایی برای خرد شدن! موها، این عنصر مهم زنانه گی را محکم بسته باشم بالای سرم و بین دود کبابی که از بالکن می آید و مه غلیظی که از پنجره ها در خانه پخش می شود احاطه شده باشم. من همه ی دغدغه ام این باشد که خیار ها یکدست و ریز خرد شوند! اگر مادربزگ عزیزی هستی شربتی که تعارفت...
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - شلمان
http://www.nime-penhan.blogfa.com/tag/شلمان
از این زن ها ک وقتی ماه کامل می بینند از این ها که حواسشان حسابی ب زیبایی ها هست ، از این زنها که زیبایی ها را می بینند و سریع نشان مرد می دهند و در چشم هایش منتظر عکس العمل می شوند که اگر او این زیبایی را ببیند عاشقش می شوند و اگر نه اخم می کنند. من از این زن ها، از همین ها که همه جا هستند که معمولیند ،چهر های معمولی دارند از این ها که دلشان ک تنگ شود در خودشان مچاله می شوند،از این ها که کمتر حرف می زنند،از این ها که میان دعوا با بوسه ای آرام می شوند.من از همین زن های معمولی هستم. و هست گفتم گیلدا.
nime-penhan.blogfa.com
نیمۀ پنهان - گریز
http://www.nime-penhan.blogfa.com/post/155/گریز
با دو انگشت کشیده ی لاک زده ی مرتب رشته ی سنگین موهای مشکی اش را کنار میزد و از کنار صورت نگاهش می کرد. دود سیگار را از میان لبهای سرخ براق ،به هوا پراکنده می کرد،به همان ظرافت زنانه اش بین همان دو انگشت لاک زده ی مرتب سیگار باریک را نگه داشته بود. خنده هایش مکثی کوتاه بود بین لب گرفتن هایش از قهوه ی شیرین شده ی کافه ی خیابان چهاردهم و نگاه چشمهایش از بین پلک زدن های آرام و بی شتاب ،عمق داشت. اولین دکمه مانتوی سیاهش را رها کرده بود و برای بستن دومی انگار که لحظه ای را درنگ نکرده بود،نیمه باز و نامعلوم.