gisoo69.persianblog.ir

zehneziba20.persianblog.ir

بعضی حرفها از بعضی آدم ها

http://zehneziba20.persianblog.ir/1388/3

بعضی حرفها از بعضی آدم ها. ساعت ۱٠:٥٤ ‎ق.ظ روز شنبه ٢ خرداد ،۱۳۸۸. ریاضی در زندگی:افرادی را می شناسم که در درس ریاضی. ضعیف هستند، همیشه از این درس می نالند، از یک جمع و تفریق ساده عاجزند، اما در مواقعی خیلی متبحر و مجرب می شوند و حافظه قوی و وسیعی پیدا می کنند. سه بار به دیدنشان رفتم ولی آنها یک بار آمدند، پس دیگه به دیدنشان نمی روم. او به بچه هایم 3000 تومان عیدی داد ولی من به بچه های او 4000 تومان دادم. من نیم سکه هدیه دادم، ولی آنها ربع سکه آوردند. برایشان 2 کیلو شیرینی بردم ولی آنها دست خالی آمدند.

zehneziba20.persianblog.ir

شروعی دوباره - بعضی حرفها از بعضی آدم ها

http://zehneziba20.persianblog.ir/post/52

بعضی حرفها از بعضی آدم ها. ساعت ٦:۱۳ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ٢٤ اردیبهشت ،۱۳۸۸. سلام به همه دوستان عزیزم که میدونم حتما تاخیر حول و حوش ٢ ساله من رو میبخشن.چون درگیر کارای زیادی بودم که اصلا وقت نمیکردم که برای آپ کردن بیام.اما از این به بعد با مطالبی پر بار تر و متنوع امیدوارم بیش از پیش بتونم نقشی هر چند کوچک رو در راه هدفمند شدن زندگیتون ارائه کنم.منتظر نظرات شما هستم.موفق باشید.یا علی. پروفایل مدیر : سیامک. شادی در هر شرایطی. تولد دوباره ذهن زیبا! مقاوم باشیم و خستگی ناپذیر. درد عشق من تنها.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو

http://www.likeme.blogfa.com/9003.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. دنیا همین خونه است. حالا بگو تو باز هم. این زن یه دیوونه است. آری گفتند نیمی دیدیم که. گفتند با شادی از ته دل گفتند. دست به سر کشیده گفتند. بی گانه از قفس پریده. اما توی عبور از پل خواب جاده ها. روحش عشقی به رفتن نداشت. و اینگونه مینوشت از عشق. میخواست بر زمین بنشسته. در چشم هایش پر میزد. یک لیوان پر از گناه. دلتنگی های برنامه نویس پلاک 32. دنیای یک بانوی خاموش. زیر تیغ هم میشود لبخند زد.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو

http://www.likeme.blogfa.com/8905.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. لیلای من کجا می بری؟ با بردن لیلای من. جان و دل مرا می بری. لیلای من چرا می بری؟ در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا. تا این جهان برپا بود این عشق می ماند بجا. ای کاروان کجا میروی؟ لیلای من چرا می بری؟ تمام دیده ام به دنیای فانی. شراره ی عشقی که شد زندگانی. به یاد یاری خوشا قطره اشکی. به سوز عشقی خوشا زندگانی. همیشه خدایا محبت دلها. به دلها بماند ، بسان دل ما. که لیلی و مجنون فسانه شود. حکایت ما فسانه شد. تو اکنون ز عشفم گریزانی. غمم را ز چشمم نمی خوانی.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو

http://www.likeme.blogfa.com/8809.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. زرد و سرخ و ارغوانی . برگ درختان پاییز. میریزند بر زمین . آرزوهای ما نیز. زرد و سرخ و ارغوانی . برگ درختان پاییز. میریزند بر زمین . آرزوهای ما نیز. درختان پاییز در خون غرودند. سرودی به یاد بهاران سرودند. ریخت زین چشم شاخه ها . خون دل زمین چو برگ. از همه سو رها شده . اشک خزان ببین چو برگ. ریخته بر زمین سرد . این همه برگ سرخ و زرد. آه بهار آرزو . بر سر ما گذر نکرد. توشه ای از بهاران ندارم . یادگاری ز یاران ندارم. گرد خاموشی و خستگی . روی قلبم نشسته. دست به سر کشیده گفتند.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو

http://www.likeme.blogfa.com/8907.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. از باغ می برند تا چراغانیت کنند. تا کاج جشن های زمستانی ات کنند. پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار. تنها به این بهانه که بارانی ات کنند. یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند. این بار می برند که زندانی ات کنند. ای گل گمان مکن به شب جشن می روی. شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند. یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست. از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند. آب طلب کرده همیشه مراد نیست. گاهی بهانه است که قربانی ات کنند. آری گفتند نیمی دیدیم که. گفتند با شادی از ته دل گفتند.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو

http://www.likeme.blogfa.com/8911.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست. از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ. در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج. در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ. آری گفتند نیمی دیدیم که. گفتند با شادی از ته دل گفتند. دست به سر کشیده گفتند. بی گانه از قفس پریده. اما توی عبور از پل خواب جاده ها. روحش عشقی به رفتن نداشت. و اینگونه مینوشت از عشق. میخواست بر زمین بنشسته. در چشم هایش پر میزد. یک لیوان پر از گناه. دلتنگی های برنامه نویس پلاک 32. دنیای یک بانوی خاموش. زیر تیغ هم میشود لبخند زد.

likeme.blogfa.com

مثل من ... مثل تو - 8

http://www.likeme.blogfa.com/post-163.aspx

مثل من . مثل تو. Like me . like you. با فصل سردی که دست های بی شکوفه اش را. به سر و روی بهار من کشیده است. چکار باید کرد با نغمه هایی که ، خفته اند در روزهای صامت نوروزم. دست های الهه ای که روبنده ی سیاه بافته از کهنگی و بی عشقی به تن کرده. در خانه من می گردد. و شکوفه های جوانه زده بر تنم را. بی رحمانه پرپر می کند. من قربانی بی رونقی اجاق خانه ای شدم که در آن همه چیز بوی کهنگی می دهد. بوی زمان تنفر از جنس زن. بوی خانه های در بسته و زن های سر تا پا پوشیده ی اندرونی . شبحی الهه ای . سایه ای . مردی .

hosi.persianblog.ir

برویازخم

http://hosi.persianblog.ir/1381/12

قصه ای به نام حسین امینی. بچه های خوب و مامانی! بیان عمو جون میخواد براتون یه قصه بگه! قصه یه کرمه کوچولو موچولوی زپرتی! این آقا کرمه داستان ما یه روزگاری داشت برا خودش بین بقیه کرمها زندگی میکرد و همش روی زمین و دیگه خیلی حوصله داشت روی درختا میخزید . مثله همه کرمهای دیگه! ولی تودلش همش با خودش میگفت چقدر مزخرف که همش باید روی زمین عین آدمای (! بی دست و پا بلوله! اتفاقا این کرمه ما خیلی هم کرم اجتماعی و سر و زبون داری بود! همش بین کرمهای دیگه میلولید .و میگفت و میخندید و برا خودش کلی الکی خوش بود .