homa108.blogfa.com

daloon.blogfa.com

روزنوشت - هی goooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooogle!

http://www.daloon.blogfa.com/post-33.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. ۱-دارم یک سری کتاب مربوط به پروژه دانلود می کنم. از اینکه کی می خوام بخونمشون مطمئن نیستم. ۳-دیروز یه قدم محکم تو زندگیمون برداشتیم. مهم بود. خیلی مهم. تاريخ دوشنبه نهم آبان ۱۳۹۰ساعت 17:45 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-30.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. تنها آخر شاهنامه ای که تو گفتی خوش است مردک! در طول روز با انواع آدمها سر و کله می زنم. از بچه 15 ساله تا مرد 62 ساله، از آدم های چاق چاق تا لاغرهای داغون، از آدم های فهمیده تا آن هایی که از خر کمتر سرشان می شود. خلاصه کلی انرژی می گذارم که بخش بیشترش صرف توضیح واضحات برای شعبان بی مخ ها می شود. به خانه که می رسم ساعت حتما از 9 گذشته است و بی شک خسته ام. اغلب وقتم را به بطالت می گذرانم. می دانم که خیلی حیف است ولی واقعا خسته می شوم. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-38.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. دیشب خواستم یه تعریف دیگه ای از یلدا تو وبلاگ بنویسم. داشتم بهش فکر می کردم که چطوری منظورمو برسونم که یهو هما از درد شکم، سمت راست و تقریبا زیر دنده هاش درد شدیدی رو حس کرد. رفتیم بیمارستان و تا ساعت 3 اینطورا لنگ در هوا بودیم. احمق با این که آزمایش گرفت نتونست تشخیص بده علت درد رو. بعد هم امضا کردم که من مسئولیت ترخیصش رو می پذیرم و اومدیم خونه. تاريخ پنجشنبه یکم دی ۱۳۹۰ساعت 13:28 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت - خلسه

http://www.daloon.blogfa.com/post-41.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. عذاب آوری که این روز ها رهایم نمی کند، از پشت سرم شروع می شود و در حوالی چشم راستم به اوج می رسد. تار می بینم و نگاهم خیره می ماند. در سیالی از پوچی و درد و نگرانی و خستگی شناور می شوم تا وقتی که تلنگری مثل صدای راننده ی تاکسی یا دستی که شانه ام را لمس می کند، از ناکجا برم می گرداند. ماهه ی پیش رو بی شک از مهمترین روزهای زندگی ام هستند. بسیاری از اتفاقات بعدی که در زندگی ام می افتد در این روزها جهت می گیرند. محکم می ایستم به امید خدا. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-28.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. دیشب در راه برگشت زنی را دیدم که وسط خیابان زار می زد و پشت تلفن بریده بریده حرفی را تکرار می کرد. سرم را پایین انداختم. گذشتم. از آه و ناله های زن گریان صدای ضعیفی به گوشم می رسید. ۲۲/اسفند/۸۹ تاتر شهر ۱۰:۳۰ شب مثل بمب توی سرم منفجر شد. پشت کتفم تیر کشید. دردی توی سرم پیچید. مستاصل شدم. مثل همان وقت ها. تاريخ سه شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۰ساعت 10:52 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-40.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. بی اغراق حرف می زنم. این زنجیره ها، زمانی شروع می شود، که در پی هدفی حرکت کنیم، و جهت گیری ذهن به سمت هدف معطوف می شود. آنوقت کائنات و هستی دست به کار می شوند. گاهی این زنجیره با بدترین اتفاقات شروع می شود ولی در انتهای راه، تو در شکل بازیگری خواهی بود که برای کارگردانش، کلاه از سر بر می دارد و به احترام هنرمندی اش، کف می زند. بشنو از من که خدا، از تو بهترین بازی را می گیرد. فقط باید عرضه نشان دهی. تاريخ شنبه هفدهم دی ۱۳۹۰ساعت 12:52 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت - نفسی عمیق بکش

http://www.daloon.blogfa.com/post-45.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. وقتی پشت یک ماشین بی ترمز نشسته ای و دیوانه وار، دو برابر سرعت مجاز می رانی، بوی مرگ را حس می کنی، گرمای خون آلود شدن را لمس می کنی و احتمالا مست و مسخ و منگ شده ای. شاید هم مرده ای و رفته ای به جهنم و این تصویر دقایقی بعد وقتی در اثر یک تصادف تکاندهنده له شده باشی، به واقعیت بپیوندد. شناسنامه ات باطل می شود و تمام. استرس ها نه فقط قاعدگی زنان را نامنظنم می کنند، که مغز مردها را بی قاعده، پریودمی کنند. تاريخ شنبه بیستم آبان ۱۳۹۱ساعت 15:16 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-27.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. دیشب وقتی تا ساعت 12 شب در بام تهران قدم زدیم و برای یک ساعتی روی یک نیمکت دنج به تهران نیمه روشن خیره شدیم و گپ زدیم و شب با پای پیاده کلی راه آمدیم تا که در نهایت رسیدیم به خانه و بیدار شدیم و صبحانه حلیم خوردیم و از خانه بیرون زدیم و هوای باران خورده و بوی نم خاک روحمان را تازه کرد، خدا را شکر کردم بابت خیلی چیزها. بهتر کار کردم امروز. تاريخ یکشنبه ششم شهریور ۱۳۹۰ساعت 15:46 نويسنده مجتبی. دختری به نام من.

albalo-khoshke.blogfa.com

روزهای فراموش نشدنی من

http://www.albalo-khoshke.blogfa.com/8905.aspx

روزهای فراموش نشدنی من. نوشته شده در یکشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۸۹ساعت 19:31 PM. نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۸۹ساعت 14:28 PM. نوشته شده در چهارشنبه بیستم مرداد ۱۳۸۹ساعت 17:59 PM. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۹ساعت 23:13 PM. روزایی هستن که هیچ وقت فراموش نمی شن. این روزا ممکنه تلخ باشن یا شیرین. ولی مهم این که هیچ وقت نمی شه فراموششون کرد. درست عینه روزای فراموش نشدنی من. دختری به نام من#نوشته هایش را فراوان می دوستیم#. روایت یک زندگی 18 ماهه.

daloon.blogfa.com

روزنوشت -

http://www.daloon.blogfa.com/post-37.aspx

بگذار نگفته ها شرابه کند از ذهنت. تصمیماتی که تو زندگی می گیریم مثل تخته چوب هستن و گذر زمان مثل چکشی ه که میخ ها رو می کوبه و تو، به مرور، دنیات رو می سازی.". جمله ی بالا قشنگه ولی جمله ی جدیدی نیست به لحاظ مفهمومی. یعنی آدمایی مثل من درک کردن این جمله رو. با پوست و گوشت و مغز استخون. این درک کردنه، لزوما به معنای دوباره اشتباه نکردن نیست. فقط درکه و باید هضم بشه تا کمتر اشتباه صورت بگیره. حالا چرا اینو گفتم؟ هرچند که کون گشادیم رو در چند سال اخیر به همه ی جهانیان بالاخص شیعیان جهان اعلام می دارم!