hstructur.blogfa.com

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - قلبـــــــــ من

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-9.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ دست من باز است. سینه ام با این همه زخم عمیق ،. بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز. بهار زندگیتان بی انتها باد. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 9:59 توسط تنها. به نام خداوند بخشنده و مهربان. روی قلبی نوشته بودن شكستنی است مواظب باشین ولی من روی قلبم نوشتم شكسته است راحت باشید. ای آسمان ایمان من.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/9103.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ تو 10 سالگی:"مامان،بابا عاشقتونم". تو 15 سالگی:"ولم کنین". تو 20 سالگی:"مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم". تو 25 سالگی:"باید از این خونه بزنم بیرون". تو 30 سالگی:"حق با شما بود". تو 35 سالگی:"میخوام برم خونه پدر و مادرم". تو 40 سالگی:"نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم! تو هفتاد سالگی:"من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن.". بیاید از همین حالا قدر پدر و مادرامونو بدونیم. از اعماق وجود اعتقاد دارم هر روز ، روز توست.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/9006.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ پیر مردی تنها در روستایی زندگی می کرد او می خواست سیب زمینی بکارد اما این کار خیلی سخت بود. تنها پسرش که می توانست کمکش کند در زندان بود. پیر مرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او شرح داد.پسر این تلگراف را برای پدرش نوشت:. پدر به خاطر خدا این مزرعه را شخم نزن من در آنجا اسلحه ای پنهان کرده ام. صبح فردا 12نفر از پلیس های محلی به مزرعه رفتند و جای جای آنجا را کندند اما چیزی پیدا نکردند. پیر مرد به پسرش نامه ای نوشت وعلت را جویا شد. سراغ او ...

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - ـــــ\/\/\/\/\/\/\/\/ـــــــــــــ

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-1.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون بعد از یک ماه پسرک مرد وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر. پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد. دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد میدونی چرا گریه میکرد؟ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 16:21 توسط تنها.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - مهـــ ــربانیـــ خـــــــــ ــدا

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-2.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ مه ربانی خ دا. در بنی اسرائیل مردی بود که نود و ن ه تن را کشته بود و به دنبال دانشمندان اهل زمین می گشت که او را راه فلاح بنماید. پس او را به راهبی (کشیش) بردند. پس از راهب پرسید: من ن ود و ن ه نفر را کشته ام امیدی هست که توبه من پذیرفته شود؟ راهب گفت: نه، تو از حکم خدا برگشته ای. پس مرد، راهب را کشت تا صد نفر کشته اش تمام شد. سپس از مردم پرسید تا و او را به مرد عالمی بردند. پرسید: من صد نفر را کشته ام. امیدی هست که خدا مرا ببخشاید؟ روایت کنند مر...

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/9012.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ دست من باز است. سینه ام با این همه زخم عمیق ،. بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز. بهار زندگیتان بی انتها باد. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 9:59 توسط تنها. برگ بودن در مسیر باد نیست. ریشه هم هرگز اسیر باد نیست. نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:14 توسط تنها. به نام خداوند بخشنده و مهربان. روی قلبی نوشته بودن شكستنی است مواظب باشین ولی من روی قلبم نوشتم شكسته است راحت باشید. ای آسمان ایمان من.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - بابا دوستــــــ دارم

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-10.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ تو 10 سالگی:"مامان،بابا عاشقتونم". تو 15 سالگی:"ولم کنین". تو 20 سالگی:"مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم". تو 25 سالگی:"باید از این خونه بزنم بیرون". تو 30 سالگی:"حق با شما بود". تو 35 سالگی:"میخوام برم خونه پدر و مادرم". تو 40 سالگی:"نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم! تو هفتاد سالگی:"من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن.". بیاید از همین حالا قدر پدر و مادرامونو بدونیم. از اعماق وجود اعتقاد دارم هر روز ، روز توست.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - پیش خدا

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-8.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ برگ بودن در مسیر باد نیست. ریشه هم هرگز اسیر باد نیست. نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:14 توسط تنها. به نام خداوند بخشنده و مهربان. روی قلبی نوشته بودن شكستنی است مواظب باشین ولی من روی قلبم نوشتم شكسته است راحت باشید. ای آسمان ایمان من.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی - مشکل مانع نیست

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-4.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ مشکلات و سختی ها مانند جاده ها. مسدود نیستند، بلکه بیشتر به راه های پرپیچ. مطمئنا مشکل مانع در راه نیست، بلکه درحقیقت تخته سنگی است که با بالا رفتن از آن زندگی. بهتر، با شکوه تر و پرنور تر می شود. خیلی وقت ها مشکل. در حقیقت همان دری است که خدا از آن وارد زندگی ما. ما خود را در پوسته ای سخت محبوس کرده ایم. که خدا را از ما دور نگه می دارد. را می شکند تا خدا به راحتی وارد زندگیمان شود. نوشته شده در دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 21:39 توسط تنها.

mano-berkeh.blogfa.com

شیدایی -

http://www.mano-berkeh.blogfa.com/post-3.aspx

دلم آغوش میخواهد که نه زن باشد نه مرد! خدایا زمین نمی آیی؟ سخنان شیوانا.هرگز باخودت قهر نکن! به شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمیاش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی. را پیشه کرده است. شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیما. سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت. مقابش ایستاد سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟ حق من خیلی بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمدهاید تا به من چه بگویید؟