iraneziba2.blogfa.com

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق - چـــــرا؟

http://love-court.blogfa.com/post-17.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت.

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق

http://love-court.blogfa.com/9007.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت.

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق - راه...

http://love-court.blogfa.com/post-20.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت.

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق

http://love-court.blogfa.com/9001.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. زندگي فرصتي ...

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق - تنهــــــایی

http://love-court.blogfa.com/post-23.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. نوشته شده تو...

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق - تـــاوان...

http://love-court.blogfa.com/post-19.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. خدا را فقط د...

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق

http://love-court.blogfa.com/8912.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. زندگي كيفر گ...

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق

http://love-court.blogfa.com/9002.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت.

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق

http://love-court.blogfa.com/9201.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. زمانی بود که...

love-court.blogfa.com

دادگاه عشق - فـريـــب

http://love-court.blogfa.com/post-16.aspx

اخرین برگ سفرنامه ی باران این است كه زمين چركين است. جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود و عشق محکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی مغز یعنی فراموشی . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با عشق مخالفید؟ عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ در سکوت دادگاه سرنوشت. چه سود كه من...