ka30me3hichka3.persianblog.ir

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب اردیبهشت 1393

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1393/2

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. که جز تو -.

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب دی 1392

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1392/10

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. ارسال لینک...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب مرداد 1391

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1391/5

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. با شما تن ...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب آذر 1393

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1393/9

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم.

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب آبان 1393

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1393/8

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. توجه به قا...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب مهر 1392

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1392/7

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. و نام تو را.

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب شهریور 1391

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1391/6

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. درود خدمت ...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب تیر 1392

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1392/4

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. ارسال لینک...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب خرداد 1394

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1394/3

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. نشست کارگا...

eslamebrahimi.mihanblog.com

چیزی شبیه دلتنگی - مطالب اردیبهشت 1394

http://eslamebrahimi.mihanblog.com/post/archive/1394/2

درد نوشته های کسی که شاعر نیست. کاش کمی شاعر باشیم. چندین سال قبل پدرم در یکی از روزهای چل ه ی تابستان بوشهر صاحب فرزند پسری شد که از قضا ساز گریه هایش کوک کوک بود. خانوده متوسطی داشتیم، شام شبمان شعر بود و من ناخنک کارهایشان. . سالهاست با کفشهای برادر شاعرم الف.دریا کوچه های شعر را عبور می کنم تا این دو سال آخری به خادمی بارگاه شعر پذیرفته شده ام. رد پای عشق و مرگ را دنبال می کنم،مرگ را دوست تر میدارم .بهمین خاطرسپید میپوشم و با همزادم پهلوی توی کافه ی غزل،گویشی دشتی را به رباعی پیوند می زنم. شب گذشته ن...