live-mahdi.blogfa.com

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - یا صاحب الزمان

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-58.aspx

ای آقای خوبی ها ای آقای پاکی ها. ای تجسم عدالت ای نماد خداوند. بیا که منتظرت هستیم بیا. نوشته شده در 2012/2/18. آنکه ویران شده از یار مرا می فهمید. آنکه تنها شده بسیار مرا می فهمید. چه بگویم که چنان از تو فرو ریخته ام. که فقط ریزش آوار مرا می فهمید. هیچکس تنهاییم را حس نکرد. یا صاحب الزمان ادرکنی. زائرین پیاده ولایت عشق. سلام و درود بر آقا امام زمان(عج). عشق تنها چیزیه که نمیمیره.

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - من آقا را دوست دارم

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-48.aspx

من آقا را دوست دارم. من آقا را دوست دارم. چون وقتی بیاید . اکبر آقا قصابی محلمون. ترازویش را تنظیم میکند. و دست پینه بسته تقی واکسی را رد. تا اهل و عیالش بعد از ۵ ماه ۲۰۰ گرم. من آقا را دوست دارم. چون وقتی بیاید . اسد معمار، بساز بفروش شهرمان. و خانهها را خوب میسازد. تا امسال اولین سالگرد خانواده حبیبی. من آقا را دوست دارم. چون وقتی بیاید . رجب نانوایی سر کوچه. نان را درست میپزد و درشت . تا کریمپور مسئول اداره . مجبور نباشد نان را به نرخ روز بخورد! من آقارا دوست دارم. نوشته شده در 2012/2/3.

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - مجهولات ذهنم

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-50.aspx

می خوام این بار مقداری از سوالاتی که هرچی روش فکر کردم وبه هیچ نتیجه ای نرسیدم رو بزارم البته شاید سوال خیلی از شما هم باشه شایدم نباشه:. 1-چرابیشترمون دعای فرج (اللهم کن لولیک.) رو حفظیم ولی یه خط از معنیش رو نمی دونیم؟ 2-چرا بیشترمون تا ازجایی صدای قرآن بلندمی شه به همدیگه می گیم کی مرده؟ 3-چرابیشترمون وقتی از حسینیه می آییم بیرون شروع می کنیم به؟ 4-چرا بیشترمون تو خیابون که داریم می ریم نمی تونیم چشمامون رو کنترل کنیم؟ 6-چرا بیشرتمون تو مجلسی که می شینم برا خندوندن جمع از غیبت و. استفاده می کنیم؟

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - یا...

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-47.aspx

هزار و صد و هفتاد و یک سال است که مهدی(عج) امام شده است،. و منتظر است که منتظرانش به خود بیایند تا او بیاید. نوشته شده در 2012/2/2. آنکه ویران شده از یار مرا می فهمید. آنکه تنها شده بسیار مرا می فهمید. چه بگویم که چنان از تو فرو ریخته ام. که فقط ریزش آوار مرا می فهمید. هیچکس تنهاییم را حس نکرد. یا صاحب الزمان ادرکنی. زائرین پیاده ولایت عشق. سلام و درود بر آقا امام زمان(عج). عشق تنها چیزیه که نمیمیره.

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - آغاز امامت امام زمان مبارک

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-45.aspx

آغاز امامت امام زمان مبارک. ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی. دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی. ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست. شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی. در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم. لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی. حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد. شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی. اسقني بالماء فإني ذاهب إلي ربي (1) اي بزرگ خاندان خودت! آبي به من بنوشان زيرا من به زودي به سوي پروردگارم خواهم شتافت . نوشته شده در 2012/2/2. آنکه ویران شده از یار مرا می فهمید. هیچکس تنهاییم را حس نکرد.

rastakhizeemamat.blogfa.com

رستاخیز امامت - از خانه تکانی دل چه خبر؟

http://www.rastakhizeemamat.blogfa.com/post-62.aspx

از خانه تکانی دل چه خبر؟ با عرض سلام خدمت تمامی شما. دوباره خیابان ها بوی زندگی گرفتن. دوباره این شهر زمستون زده بوی بهار رو حس کرده. خیابون ها همگی پر شده از اجناس تازه. دوباره کناره های خیابونا پر شده از ظرف های پر از ماهی های سرخ که همگی برای ذره ایی تنفس بر سطح آب آمده اند. دوباره وسایل تازه سفره هفت سین با تزئینات مختلف در گوشه گوشه این شهر دیده می شه. دوباره پدر و مادرایی رو می بینی که با کوچولوهاشون دارن به ویترین مغازه ها نگاه می کنن. دوباره خنده و شادی در بین مردم موج می زند. سال پیش برای هر کدا...

labkhandeh-khoda.persianblog.ir

لبخند خدا

http://labkhandeh-khoda.persianblog.ir/1388/7

ساعت ۳:٢٥ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/٧/۳٠. به بهانه رفتن ها و دوباره جا ماندن ها. ای که از کوچه معشوقه ما میگذری. بر حذر باش که سر میشکند دیوارش. برگرفته از کتاب خادمین حسین. ساعت ۳:٢٢ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/٧/۳٠. در یک پارک نشسته بودم و اطرافم را نگاه میکردم تا اینکه چند جوان نزدیک من آمدند و بر روی صندلی کنار من نشستند . آنها شروع کردند به صحبت کردن . از مسائل مختلف میگفتند و مشکلاتی که داشتند . اینطور که از صحبتهای آنها متوجه شدم آنها پشت کنکوری بودند و برای کنکور درس میخواندند. بگارید یکی از خاطراتم را برایتان تعریف کنم.

labkhandeh-khoda.persianblog.ir

لبخند خدا

http://labkhandeh-khoda.persianblog.ir/1388/3

ساعت ٢:٢٧ ‎ب.ظ روز ۱۳۸۸/۳/۱٢. کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ که‌ دنبال‌ خدابگرددوگفت:تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه‌ایستاده‌ بود، مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ کنار جاده‌بودن‌ و نرفتن. درخت‌ زیرلب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌ بروی‌ وبی‌رهاورد برگردی. کاش‌ می‌دانستی‌ آنچه‌ در جست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست. زیر سایه‌اش‌ نشست‌ تا لختی‌ بیاساید. مسافر درخت‌ را به‌ یاد نیاورد. اما درخت‌ او را می‌شناخت. دست‌های‌ مسافر از اشراق&z...درخت&zw...

labkhandeh-khoda.persianblog.ir

خوشبخترین زن دنیا ژیلا {1} - لبخند خدا

http://labkhandeh-khoda.persianblog.ir/post/41

خوشبخترین زن دنیا ژیلا {1}. ساعت ۱٢:٢۱ ‎ق.ظ روز ۱۳٩٠/٩/٦. امشب شب اول محرم. با نام و یاد خدا اومدم تا به قولم عمل کنم. ورود به سپاه پاسداران:1358. پذیرفتن مسئولیت فرماندهی سپاه پاوه:1360. ازدواج با ژیلا بدیهیان:1360. همت چند روز یکبار بیشتر نیمه های شب به خانه می آمد. و سپیده صبح میرفت. ولی با وجود آن همه خستگی وقتی از راه میرسید بیدار میماند. تا غذای بچه ها را خودش بدهد. حتی گاهی لباسهایشان را میشست. مثلا یک شب خیلی دیر به خانه آمد من تمام روز را از بچه ها. فرصت نکرده بودم لباسها را بشویم تشتی پر از لباس.

labkhandeh-khoda.persianblog.ir

سردار بی سر{3} - لبخند خدا

http://labkhandeh-khoda.persianblog.ir/post/49

ساعت ۱۱:۳٠ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/۱۱. من و حاج همت با هم از منطقه دو کوهه آمده بودیم . ساعت یک و نیم شب بود. جلسه ای داشتیم که چند نفر از دوستان از جمله شهید عبادیان در آن حضور داشتن. قبل از شروع جلسه به عبادیان گفتم : هیچ کدام شام نخورده ایم . خودت می دانی که حاجی هم خودش هیچ وقت نمی گوید ، اگر میتوانی برو و شامی تتهیه کن . چند لحظه بعد عبادیان با دوظرف باقالی پلو و دو کنسرو ماهی برگشت. قوطی کنسرو را باز کردو همراه بادو ظرف باقالی پلو جلوی ما گذاشت. بسیجی ها شام چی داشتند؟ همین غذا رو.". به من هم فردا بدهید".