4-alone.blogfa.com
دوست چهار فصل من!!! - بغض
http://www.4-alone.blogfa.com/tag/بغض
دوست چهار فصل من! چه هراسی بالاتر از اینکه کسی خود را درون خویش گم کرده باشد.در گیر این هراسم. عجیب است حال این روز هایم.(دلنوشته). کمی عصبی شده ام.کمی بد عنق. مادرم امروز گفت از دنده چپ پاشدی؟ شب ها را بیدارم و روزهایم را خواب. عحیب دلم تنگ است.بغض میکنم. من بغض میکنم آسمان گریه. با کوچکترین بهانه ای میشکند دل پر دردم. دلم یک بغل عشق میخواهد. نه از آن هایی که تاریخ مصرف دارند.نه! از آنها که اگر نباشی هم.هستند. اعتراف میکنم خیلی وقت است به خورشید فکر نکردم. اما او هنوز هست.هنوز میتابد. بزرگ شدن تاوان دارد.
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ .. - صد و چهل و دومین درد و دل من !
http://www.little-house.blogfa.com/post-150.aspx
صد و چهل و دومین درد و دل من! قلبم را به دورترین نقطه جهان. دردناکم را به دست. برای من ، بودن. هیچ قاصدکی آرام نمی کند! دنیا دروغ محض بود. و فرار کردم . از گربه های گرسنه گرفت. و گم شد در سکوت. ماه و ستاره ها. از شهر من برود. گل سرخ نمانده . پ ن : دل من حتی دیگر به قاصدک هم خوش نیست! نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ساعت توسط دری ا! و خدایی که در این نزدیکی ست . نه من دیوانه نیستم! درختان واقعا با من حرف می زنند. من غریبه ام . پ ر پ روازم را از م ن نگیرید! محمدرضا آقاجانی : . در عاشقی پیچیده ام : .
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ .. - صد و سی هشتمین درد و دل من !
http://www.little-house.blogfa.com/post-146.aspx
صد و سی هشتمین درد و دل من! م را رها کنید. تا پرواز کنم به میان شیرهای بال دار! م را رها کنید تا. از آواز گنجشک ها . و شب را که دیگر. م را رها کنید. تا فرار کنم از تمام زندان ها . کمی در قهوه ام. تمام شب را . میان آن ها . دریا را به اتاقم بیاورید. م ی ها را. پ ن : مرا رها کنید! بیمار شده ام . حتی خودم نمی دانم چه بیماری! نوشته شده در پنجشنبه یکم تیر ۱۳۹۱ساعت توسط دری ا! و خدایی که در این نزدیکی ست . نه من دیوانه نیستم! درختان واقعا با من حرف می زنند. من غریبه ام . پ ر پ روازم را از م ن نگیرید! ای گونا : .
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ .. - صد و سی و نهمین درد و دل من !
http://www.little-house.blogfa.com/post-147.aspx
صد و سی و نهمین درد و دل من! مرا به تمام سگ های ولگرد شهر معرفی کنید. تا پاره کنند زنجیرم را. و برقصم تمام شب را. با رقاص سایه ها . و گوش بسپارم به تمام. آواز های شاعرانه کلاغ . مرا با تمام گیشاهای شهر. تا بشناسم نگاه غمگینشان را . تا پروانه ها را. عاشق گل بنفشه نکنم. آتش بکشد شاخه هایش. برایم یک بخاری نفتی. را کمی گرم کنم. به آروزی های قاصدک . سایه ام را با تیر بزنید. تا دیگر از خانه. درختی ام بیرون نیایم . ذهنی که سال هاست. پ ن : ضربه مغزی شده ام . نمی دانم چه گفتم! دوست نداشتم نوشته ام را . ای گونا : .
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ ..
http://www.little-house.blogfa.com/9012.aspx
صد و بیست و هشتمین درد و دل من! من فراموشت می کنم ! به دست بادها می سپارمت . که کوچ می کنند می ده م! دیگر به خاط رت. خاطرات را مرور نخواهم کرد . من فراموشت می کنم. پ ن : من فراموشش خواهم کرد ! می گذرد این روزها؟ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت توسط دری ا! صد و بیست و هفتمین درد و دل من! حرف ها با من دارد. پ ن : تروخدا ببینید چجوری نگاه می کنه این گربه! فقط به خاطر این گربه پست گذاشتم! نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت توسط دری ا! صد و بیست و ششمین درد و دل من! پرندگان کوچ کنید .
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ .. - صد و سی و پنجمین درد و دل من !
http://www.little-house.blogfa.com/post-142.aspx
صد و سی و پنجمین درد و دل من! خانواده ارواح که سالها مرده اند! تاکیدی بود جمله ام. همه می دانند ارواح مرده اند. آن خانواده را که شب ها. به دنبال من می آیند؟ اینجا پایان جمله است . تمام کنید بودن ها را. برای اولین بار شاد شوم. توانش را دارم بگویم ته کشیده اند. بشکنم همه چیز را؟ که لمس کردند مرا. و التماس های "بچه خرمگس" را! می ترساند همه مرده های شهر را . بستم چشمانم را به روی. و ماندم برای ماندن . من بخشیدم تمام "آن ها" را. پ ن : بعد از یک غیبت طولانی با یک نوشته بی معنی! و خدایی که در این نزدیکی ست .
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ ..
http://www.little-house.blogfa.com/9101.aspx
صد و سی و چهارمین درد و دل من! شکستم تمام شیشه های شهر را. بر من ببخشایید پدر خوانده ام! می خواستم به یاد. من و تو قلب هایمان را. به جنگ تمام "ا رک" های جهان رویم . زیر باران عهد نبستیم. آخر ما عاشق نبودیم . پیمان بستیم در بیابان های یخ زده. به یاد مردم شهر بیاوریم. اما فراموش کرده بودند. قلب های دفن شده مان را . پ ن : پرواز! دوست نداشتم این نوشته ام را! نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت توسط دری ا! صد و سی و سومین درد و دل من! که رقاص سایه ها برقصد تمام شب را . ساعت ها سرعت نور را شکسته اند.
little-house.blogfa.com
زمـزمهـ .. - صد و سی و ششمین درد و دل من !
http://www.little-house.blogfa.com/post-143.aspx
صد و سی و ششمین درد و دل من! عادت شده بود برایم. که هر روز به همان هتل قدیمی بروم. به مرزعه گندم ها پا بگذارم! برای مترسک آواز بخوانم . بوسه های گل سرخ را تماشا کنم. و به یاد بیاورم. گریه های خونین را! سقوط همیشگی ام در خواب ها. و آن مرد که دستم. من می بافم داستان ها را به هم . تو نگاه می کنی! من می خوانم قصه های شبانه. شعر های بی سر و ته را. و تو قیچی به دست پاره می کنی. اما من "کنه" ام . داستان دلدادگی سگ چوپان. لیلی از آن خسته نمی شود. که به بیابان خیره نشوم. و کتاب هایت را بخوانم! شاید که رها کردم.
arnest.blogfa.com
ツ lovely girl ツ - بی پاسخ...
http://www.arnest.blogfa.com/post/81
ツ lovely girl ツ. ツدر دنیا همه چیز نیکوستツ. درتاریکی بی آغاز و پایان. دری در روشنی انتظارم رویید. خودم رادر پس در تنها نهادم. و به درون نهادم. اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد. سایه ای در من فرود آمد. و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد. پس من کجا بودم؟ شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت. و من انعکاسی بودم. که بی خودانه همه خلوت ها را به هم می زد. و در پایان همه رویاها درسایه بهتی فرو می رفت. من در پس در تنها مانده. سه شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۲ ] [ 17:45 ] [ Haniye ] . متشکرم راستی پروفایلم فعاله.