mansun.blogfa.com

fugitives.blogfa.com

Fugitives - تیکه تیکه

http://www.fugitives.blogfa.com/post-122.aspx

می دونست که ساحل. هیچ وقت دستشو نمی گیره. برای رسیدن به اون انقدر نفس نفس نمی زد. را چه مشکل کردند. ما را از درون خود چه غافل کردند. انگارکسی به فکر ماهی ها نیست . سهراب بیا، که آب. شبی بی حوصله رفتی ،دعا کردم که برگردی خدا را تا سحر. آن شب صدا کردم که برگردی کنار پیچک. خاموش و سرد باغچه ماندم. نمی دانی کجا رفتم ،چها کردم که برگردی. تکيه بر ديوار کردم خاک. فردا ترک دنيا مي کنم. غم اومده انگشت بر در ميزنه. هر ضربه انگشت او بر. به ما سر ميزنه. ما کسايي که به فکرمون هستن رو به گريه مي اندازيم. از جام دل مپرس.

mahtab1365.blogfa.com

مـــــن او را دوست داشتــــــم

http://www.mahtab1365.blogfa.com/9404.aspx

من او را دوست داشتم. تورابخشیدم. تو را بابت کور کردن تمام راه های برگشت بخشیدم. هم اتاقیم گفت:خدارابابت این همه فرق، این همه فاصله. نمی بخشم. به حرفهایش خندیدم و آرام و بی صدا. توی دلم تورا بخشیدم. تو را بابت تابستانی که به من زهر کردی بخشیدم. تورا بابت مهربان بودنم و مهربان نبودنت بخشیدم. خواستم مثل یادگاری هایی که معلمانمان برایمان می نوشتند. برایت بنویسم:امیدوارم درتمام مراحل زندگی موفق باشی،. بعد به مراحل زندگی فکر کردم. درمرحله ای از زندگیم بودی. امااما تو بقیه مراحلم را به خاطر همان یک مرحله،.

honey-lady.blogfa.com

شبهای انتظار -

http://www.honey-lady.blogfa.com/post-22.aspx

فقط برای تو مینویسم . برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارند*. یه سکوت بهت الود. یه جمله ی عمیق وسط اهنگ. بی تو من در همه ی شهر غریبم ". و یه قطره اشک. که رو گو نه هام لغزید. بهم فهموند که چقدر دلم برای داشتنت تنگ شده. امشب دستام بهونه ی دستات و داره و. چشمام حسرت یه نگاه تو اون چهره ی معصوم. یه بغض غریب تو گلوم لونه کرده و. یه احساس غریب تر داره تبر به ریشه ی بودنم می زنه. دلم برای روزای افتابیه گذشته بیتابی می کنه و. پاهام بدجور دلتنگ پا گذاشتن تو جاده ی بارون زده ی خیالته. از جام بلند شدم.

honey-lady.blogfa.com

شبهای انتظار - محاکمه

http://www.honey-lady.blogfa.com/post-15.aspx

فقط برای تو مینویسم . برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارند*. جلسه محاكمه عشق بود و قاضي عقل. و عشق محكوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود. قلب تقاضاي عفو عشق را داشت. ولي همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروع كرد به طرفداري از عشق. آهاي چشم مگر تو نبودي كه هر روز آرزوي ديدن اونو داشتي. اي گوش مگر تو نبودي كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي. و شما پاها كه هميشه آماده رفتن به سويش بوديد. حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟ اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند همه. طلوع در قلب من.

honey-lady.blogfa.com

شبهای انتظار - تولدم مبارک

http://www.honey-lady.blogfa.com/post-20.aspx

فقط برای تو مینویسم . برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارند*. دقیقه های دلتنگ ، ثانیه های لبریز. صدای پای خش خش ، دختر برگ و پاییز. های وحشی ، نسترنای بی تاب. دختر مهر و مهتاب. پنجره ها رو وا کن ، برگا شدن طلایی. تکیه بده به ابرا. با ریتم خیس بارون. رو صدا کن ، برای خواب طاقچه. تو حسرت نگاتن ، پنجره. همنفس صداتن ، قناریای خوشرنگ. خورشید ماه مهری ، نارنجی. چشمای جاده گریون ، صورت کوچه خیسه. ستاره تا ستاره ، شب. از تو می نویسه. من بودم و تو بودی ، پرنده. غزل ترانه می شد ، تو کوچه باغ آواز.

honey-lady.blogfa.com

شبهای انتظار

http://www.honey-lady.blogfa.com/8709.aspx

فقط برای تو مینویسم . برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارند*. و دلاشون پاک و. معنا نداره.اونجا میشه. معنا کرد.دید.تجربه کرد.حس کرد و بویید.اونجا میشه خلق کرد و آفرید. میشه گهگداری دلتو برداری و بری کنار. اند و ساحلش مامن امن آدمی.میشه سرتو رو. خورشیدو بغل کنی.میشه مثل. قطره قطره بباری.میشه بی ریا باشی خود خود خودت باشی.همون کوچولویی که یه روز با دو تا. اومد زمین.همونی که بالاش تو. گم شدیادش رفت که کی بوده کجا بوده وقت اومدن چه قولی به. تا چشمش به خاک. شد و فراموش کرد.حتی دیگه شبا. طلوع در قلب من.

mahtab1365.blogfa.com

مـــــن او را دوست داشتــــــم

http://www.mahtab1365.blogfa.com/9211.aspx

من او را دوست داشتم. و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟ و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را. و هنوز دست و پا میزنند ذهن خسته ام. چشمان بهت زده ام. حرف هایم این روزها سر و ته ندارد . . ! ۹۲/۱۱/۲۹ ] [ مهتاب ] . ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ . ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳﺘﺶ. ﺩﺍﺭﯼ ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﺭﯼ! ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺷﯽ ﺍﻣﺎﻧﻤﯿﺸﻪ! ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﮐﺎﺭﺍﺵ ﻣﯿﻮﻓﺘﯽ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪﻣﯿﺎﺩ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﻪ ﻭ ﻋﻘﻞ ﯾﮏﭼﯿﺰ. ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﯽ! ﻣﻮﻗﻌﯽﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺍﺕ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮﯾﻨﻪ!

mahtab1365.blogfa.com

مـــــن او را دوست داشتــــــم

http://www.mahtab1365.blogfa.com/9310.aspx

من او را دوست داشتم. ته اتوبوس.آن صندلی آخر.کنار شیشه. برای آنکه مچاله شوی در خودت. سرت را بچسبانی به شیشه و زل بزنی به یک جای دور. و فکر کنی به چیزهایی که دوست داری. و فکرکنی به خاطرات. و گاهی چشمهایت خیس شود از حضور پر رنگ یک خیال. و یادت برود مقصدت کجاست. و دلت بخواهد که دنیا به اندازه همین گوشه ی اتوبوس. کوچک شود.و دنج و تنها. شیشه بخار بگیرد و تو با انگشت بنویسی "آینده". و دلت بگیرد از تصورش. و دیگر چشمهایت را ببندی. و تا آخرین ایستگاه در خودت گریه کنی. ۹۳/۱۰/۰۴ ] [ مهتاب ] . گالري عکس هاي زیبا.