krina.persianblog.ir
دم مزن - شرقی نوشته ها
http://krina.persianblog.ir/post/123
هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن ! گفتم به چشم" درویش حسن خراباتی. تا به دریا خاک راهت را نمی ، رفتم به چشم. ساحل امن و قرارم موج گیرد دم به دم. در دل د ر ذره گشتم ذره را سفتم به چشم. شرق را تسخر ز ابری شد که سایه شد به بام. سایه افکن مهر من گر مهر بنهفتم به چشم. شوق مطلع بر غزل زد ، قافیه گم در غبار. خواب معنا دیده را هر مقطعی خفتم به چشم. راز تعبیری ز عشقم رمز تاویل می است. چله داری کن رضا را ، د رد م ی ،گفتم به چشم. اشک حسرت میدمد از آینه زین عکس خام. از طلب زن غوطه تا من خویش آشفتم به چشم.
krina.persianblog.ir
گذر فردا - شرقی نوشته ها
http://krina.persianblog.ir/post/129
که باز دهان بیا لایی چون دیروز. به افطار در بند، چون امروز. که روزه ی سکوت بگیری بر دیروز. نمیخواهمت با همه انتظارم به آمدنت. با همه آروزیم در سحر دم زدنت. نمیخواهمت بی آوازی که از گلوی دوری برخیزد از نو. که پیامبران راستین شکوفه و باران. آیه های نوید ترا. با واهمه ی ندیدن اشکشان بسرایند. نمی خواهمت که کوچه ی خاطرات هزار ترانه. در سکته ی هراس گزمه ی تزویر. بن بست سلاخی خویش شود به دست خویش. که همان فردای بهتر یاران بودی. بر قبر نوشته های شکسته ی امامزادگان. که حرمت لکه دار خادمیت آستانت نیز. باشگاه دانشج...
krina.persianblog.ir
درج محبت - شرقی نوشته ها
http://krina.persianblog.ir/post/125
رج میزندم زخمه ی تار پدرانم. احیا نشود قلب موافق به خزانم. این نقش ترنج از خم چشمان تو بگرفت. گردش به لب تب زده از آه گرانم. این خال موافق زده ای باز و من مست. تک خال دلم را ز خیالت بجهانم. یک سو دو شش بخت و دگر مهره ی سوزان. گر مهر نریزی ز چه رو جامه درانم؟ ای درج محبت به همان مهر و نشانی؟ یا نقش محبت به لبانت بنشانم؟ این خیره سری را ز تو آموخته نرگس. وین پرده دری را تو نهادی به زبانم. تا مرغ قفس پروری ای عشق جگر سوز. دانم که به پرواز رسایت نرسانم. پس کوچه ی آواز ستاره است عبورم. نویسنده : سیروس شرقی.
krina.persianblog.ir
krina - شرقی نوشته ها
http://krina.persianblog.ir/pages/1
از آن سال یخناک غم گرفته. قول و قرارم با دل را. به الواح عمادی حک کردم. کپی برابر با اصلش را هم. ممهمور به نشان چشم تو. به قاصدکی در باد سپردم. پنجره هر دلی که به شرق وا میشود و. در امتداد عطر یاس زلفی پریشان -. نغمه های سحر را واخوانی میکند. صندوقچه ی اسرارش را. لبریز از مکتوب دلم کرده است. سراغ بگیر هزار تلئلو بوسه ی نچیده را. و از گونه هایت. رد نمناکی چشمان به شوق دمیده را. که رگ رگ جان مرا آشناست . نویسنده : سیروس شرقی. مهر ورز و می خور ای منعم که این جان بگذرد. طبع سودا پیشه از جان پریشان بگذرد.
lonelyseaman.wordpress.com
غم پیری | ناخدای شاپرکی
https://lonelyseaman.wordpress.com/2015/04/16/غم-پیری
دلنو شته ای است که ز عشق گو ید و فر یاد ز ند اگر عشق همان عشق باشد ز مان مقوله بی معنی است…. نگاشته شده توسط: تورج عاطف. آوریل 16, 2015. در دور دستی ز سرزمین آشنایم دل به دست نوشته هائی بندم که با خودم چون مرهمی و شاید محرمی حمل می کند و یکی از آنها حکایتهای نادر ابراهیمی عزیز است که برای بانویش نقل می کند. Raquo; بزرگترین غم هر انسان پیری روح است ». و من به ترکیب پیری روح می اندیشم و می پرسم راستی » پیری روح چیست «. قلم را بر می دارم و سیاهه ای می نویسم. دلم برای تو تنگ شده است؟ غم پیری می تواند این باش...
lonelyseaman.wordpress.com
قطار زندگی | ناخدای شاپرکی
https://lonelyseaman.wordpress.com/2015/02/21/قطار-زندگی
دلنو شته ای است که ز عشق گو ید و فر یاد ز ند اگر عشق همان عشق باشد ز مان مقوله بی معنی است…. نگاشته شده توسط: تورج عاطف. فوریه 21, 2015. نجوای تکراری می شنوم. در حسرت شنیدن سوت ایستگاه هستم. قطره اشکی هم دام. قلم بی اختیار می لغزد و می لرزد. نجوای رفتن که می آید دیگر نباید چشمها را بست که باید کور شد. نجوای رفتن که می آید دیگر نباید گوش ها را گرفت گوشی نمی خواهی که حرف نخواهد بود برای شنیدن. آری حرفی نخواهد ماند پس سکوت نمی کنی لال می شوی که وسوسه گله کردن و شکوه نداشته باشی. لکوموتیو سوت می کشد. شما در ...
lonelyseaman.wordpress.com
حکایت یازدهم | ناخدای شاپرکی
https://lonelyseaman.wordpress.com/2015/05/04/5326
دلنو شته ای است که ز عشق گو ید و فر یاد ز ند اگر عشق همان عشق باشد ز مان مقوله بی معنی است…. نگاشته شده توسط: تورج عاطف. مه 4, 2015. حکایت یازدهم چاپ شد. امسال با یازدهمین کتابم به نمایشگاه خواهم آمد کتاب شعر بازی های من ناشر انتشارات آمه قصه یازدهم مرا بیان می کند. اما کتاب شعر بازی های من …. سالها دست به قلم دارم از نوشته های ورزشی تا رمان و از قصه های کوتاه تا مقاله های ادبی و حتی ترجمه نیز کرده ام. در خلال این سالها نوشته هائی داشته ام که هم شعر گونه بودند هم آهنگی داشته اند گاهی هم به آن نجوا می گفتم.
lonelyseaman.wordpress.com
آفتابم باش | ناخدای شاپرکی
https://lonelyseaman.wordpress.com/2015/02/24/آفتابم-باش
دلنو شته ای است که ز عشق گو ید و فر یاد ز ند اگر عشق همان عشق باشد ز مان مقوله بی معنی است…. نگاشته شده توسط: تورج عاطف. فوریه 24, 2015. این روزها به آفتاب نگاهی می کنم و به یاد فروغ. سلامی دگر به آن می دهم. با خودم عهد می بندم. به انتظار می نشینم. و زیر لب نجوا می کنم. امروز می تواند دگر باره دگر شود. در سکوت برون و فریاد درونم. در جدالی مابین حافظ پندم که می خواند. در اندرون خسته دلم غوغا باشد و من خموش. و جدال فروغ نصیحتم که می خواند. تنها صدا است که می ماند. ز این همه صبر. ز این همه باور غیبت. Subscr...
lonelyseaman.wordpress.com
آوریل | 2015 | ناخدای شاپرکی
https://lonelyseaman.wordpress.com/2015/04
دلنو شته ای است که ز عشق گو ید و فر یاد ز ند اگر عشق همان عشق باشد ز مان مقوله بی معنی است…. Archive for آوریل 2015. Posted by: تورج عاطف. On آوریل 16, 2015. Subscribe in a reader. تازهترین مقالات ورزشی من:. احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید. وبلاگ هایی که می خوانم. My love for football. مهر نو ش خانم. نقاشی با و اژه ها. نگاره ها و نوشته هاي فرزانه بابائي. وبلاگی برای خو بان. کو د کانه ر فته. دور و نز دیک. روزنوشته هاي يك گيله مرد. راه ر فتن ر وی ر یل. شر قی تر ین ستاره. پر شین بو ک.