masod-rashidi.blogfa.com

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/07

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. سه شنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۱. نگران هوای ابری کلاسم. باران را بغل میگیرم. تا گریه اش بند بیاید. و دستان سپهر را میشویم. دیگر این آسمان نباید سیاه باشد. خورشید را مینشانم بالای کلاس. دیگر وقت آمدن پگاه است. گیسوان بلند نیاز را شانه میزنم. به کسری یاد میدهم. در تفریق خودش را کم نیاورد. ساعت 5 عصر شود و. اما در حلقه...

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/09

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. جمعه هفدهم آذر ۱۳۹۱. خش خش قدم های من نیز. راه به جایی نبرد. این جنگل پر از سربازان مرده ای ست. صورت هایشان را برده. و مدام خواب میبینند. که سبز شده اند. با ید از این آرامش ترسناک. به تنها آغوش مرده ای. که برایم گرم مانده. به مردی که از گوشه ی تابلو به حرف هایم گوش میدهد. به نردبان افتاده از دیوار. به شا خه هایی.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1392/02

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲. مگه تا اون ور جاده های شهر. چقدر راه نرفته مونده بود؟ مگه تو چشمای سبز پنجره. گل بی تا از خدا نخونده بود؟ مگه معجزه نبود تو دست ما؟ مگه شب با دست ما سحر نشد؟ یادته رو اسم شهرا خط زدیم؟ دیگه چشم هیچ غریبی تر نشد. وقت خواب بی ترانه است گل بی تای قشنگ. پر اشکم پر شعرم منم و این دل تنگ.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1392/05

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. سه شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۲. چن ساله یه مادر خسته س. توی چشمای مات و دلمردم. یه زن ساده که نمیدونه. چی سرخنده هاش آوردم. مادر قانعی که چن ساله. زندگی میکنه توی سختی. روی پنجش بلند میشه اما. باز کوتاهه واسه خوشبختی. بیست و چندین بهار عمر من و. توی تنهایی جشن میگیره. مثل شمعای کیک میسوزه. مثل شمعای کیک میمیره.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/06

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. من انتظار لعنتی بر روی ایوانم). چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۱. سرمیروم از بغض های سرد فنجانم. من انتظار لعنتی برروی ایوانم. دنبال تو میگردم و آیینه میگوید. دیگر شبیه کفشهای دوره گردانم. دیگر نمیدانم چه فصلی و چه ماهی ست. وقتی همیشه آمده با تیر بارانم. دیروز همسایه سلامم داد و دلخور رفت. اما نمیدانست درگیر زمستانم.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/08

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. هرروز پاییزه ،هر هفته پاییزه،هر ماه پاییزه،هر سال پاییزه. یکشنبه هفتم آبان ۱۳۹۱. یه جوری ریشه هام خشکید/. که انگار، کار پاییزه. خزون رفتنت انگار /. عطر بهشت (ریحانه کرم پور). پاکنویس(انجمن شعر دانشگاه پیام نور). از مخمل و ابریشم(بهروز یاسمی). اتاق شعر (ابراهیم عالی پور). بعد از لبخند(راضیه آب نیکی).

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/12

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱. رو به راهم دگر مجالی نیست. باید از این خزان گذر بکنم. چمدان های زرد را ببرم. به زمستان غم سفر بکنم. ادمک های کوچه ی برفی. بر ف های نشسته بر قالی. من نگاهی دوباره میخواهم. مرد مک های برفی خالی. بر فها را کمی عقب زده ام. تن لخت عروس بیرون زد. ناگهان دختری به نام بهار. من نیز بار ها.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1392/11

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲. یک شهر میدانند نام تازه ات را. با درد پیدا میکنم آوازه ات را. حالا لباسی کهنه بر قاموس شهرم. یک عمر قیچی خورده ام اندازه ات را. جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲. هیزمی جز تو به آتش خانه ام محرم نبود. عطر بهشت (ریحانه کرم پور). پاکنویس(انجمن شعر دانشگاه پیام نور). از مخمل و ابریشم(بهروز یاسمی).

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1391/05

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱. دختر تمام شب را نخوابید یکسره فکر های بد توی سرش چرخ میزدند و باز به جای اولشان بر میگشتند. گاهی فکر هایش با هم دعوایشان میشد که اگه اینجوری بشه و بلا فاصله لبش را میگزید که نه زبونم لال. به دور و برش نگاه کرد از رختخوابش که روی زمین ولو بود تا در خروجی تنها سه قدم فاصله داشت.

97sahar-latifian.blogfa.com

از سر بی حوصله گی

http://www.97sahar-latifian.blogfa.com/1392/10

از سر بی حوصله گی. خدا تو را کلمه خواند و بر دهانم ریخت. سپس به هیت یک شهر برزبان ریخت. جهان تسلسل تاریکی و عمیقی بود. ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت. یادم هست ،یادت نیست؟ پس از سه سال سلام. دوشنبه سی ام دی ۱۳۹۲. گذشته آمد و زنگ خانه ی مان را زد. آغوشت را باز کردی و لباس پوشیدی. کفش هایم را برداشتم تا فرار. اما دیر شده بود. گذشته نمیدانست من و تو چه نسبتی باهم داریم. خودش را نشان داد و اتاق لبریز از خاطرات شد. مردی به پایم افتاد. من و تو بر سرش ریخنیم تو. تو پاهایش را گرفتی من دستهایش را.