changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: December 2006
http://changeinside.blogspot.com/2006_12_01_archive.html
Thursday, December 28, 2006. لج يا شايد هم ترس. با بقیه لج می کنی اما بیشتر از همه خودتو عذاب می دی. آتش اول خودش خاکستر میشه بعد دودش تو چشم بقیه میره. شاید هم می ترسی که وارد این جنگ بشی. می ترسی ببازی و همه بگن دیدی دوباره باخت. اما عزیزم تا وارد گود نشی که نمی فهمی چند مرده حریفی. به خاطر دل خودت هم که شده بازی کن. به خاطر اون همه آرزوی در سینه بایگانی شده. نمی خواهی بیرونشان بیاری. پس کی کی کی. Posted by Tasvir Yek Zan. at 12/28/2006 09:01:00 AM. Monday, December 25, 2006. Monday, December 11, 2006.
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: February 2007
http://changeinside.blogspot.com/2007_02_01_archive.html
Tuesday, February 20, 2007. Posted by Tasvir Yek Zan. at 2/20/2007 09:54:00 AM. جواب آزمایشو که گرفت فهمید که جواب سرطانش مثبته اشک تو چشماش جمع شد. بعد که بغلش کردمو گریستم گفت نه عزیزم گریه نکن این جوری حداقل می دونم که کی قراره بمیرم. الهی شکر که خدا زمانشو بهم گفت حالا می رم سراغ کارهایی که برای این زمان گذاشته بودم. Posted by Tasvir Yek Zan. at 2/20/2007 09:26:00 AM. Tuesday, February 13, 2007. کودک کودکی 12 ساله من. چند روز است که به تو می اندیشم. کودک کودکی 12 ساله من. آن ثانیه های دردناک. دودیگر ...
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: August 2007
http://changeinside.blogspot.com/2007_08_01_archive.html
Wednesday, August 08, 2007. این زخم خونین تر. چاره ها دست نیافتنی تر. و سراب ناپیدا تر. دیواری که می اندیشیدم که بدان تکیه کرده ام. می دانی اصلا از اول دیواری هم آنجا نبود. و من خود آن را در خیال ساخته بودم. اما اکنون در واقعیت فرو ریخت. اما دریغ که حالا چشمانم به حقیقت باز شد. کاش هنوز در رویا می زیستم. حالا باید درد دانستن را هم یدک بکشم. و درک آن تنها دریچه دیگری از درد را برویم گشود. برای دیدن این خارها چشم نمی خواهم. زیرا که درد بودنشان هر روز آزارم می دهد. View my complete profile. فتو بلاگ یک دوست.
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: October 2006
http://changeinside.blogspot.com/2006_10_01_archive.html
Sunday, October 29, 2006. چقدر مهربان بود و صمیمی با هر نگاهش بذر مهربانی می کاشت. و وقتی که می رفت انگار که همه چیز برایش دلتنگ می شد. و من هنوز به انتظارم تا بیاید. هنوز هم هر روز می آید با همان لبخند با همان صبوری. آری هر روز به گاهشمار فکر من سر می زند. انگار روزی را که او نیاید روز خدا نیست. دیگر با این همه آشنایی چشم انتظاری چه معنا دارد. اما من هنوز هم چشم در راهم. از آخرین ثانیه رفتنت تا اولین لحظه دوباره آمدنت. هزار سالی می گذرد. اما زمانی که هستی چون دمی می رود. مغز من بلوکه می شود. ای بابا چند...
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: March 2007
http://changeinside.blogspot.com/2007_03_01_archive.html
Saturday, March 31, 2007. در سینه ات نهنگی می تپد! اینکه مدام به سینه ات می کوبد،. ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود. ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است. قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس . اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد! آدم ها ، ماهی را در تنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه . ماهی اما وقتی در دریا شناور شد، ماهی ست و قلب وقتی در خدا غوطه خورد، قلب است.هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟ و لذت پرواز...
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: December 2007
http://changeinside.blogspot.com/2007_12_01_archive.html
Tuesday, December 18, 2007. کاش مهرت کمندی نشده بود به پاهام. کاش نگاهت لرزش دستامو می دید. کاش صدای خش دارمو می شنیدی. کاش لحظه ای قلب منو می فهمیدی. کاش می فهمیدی که اسیرتم. اما اشتباه از من بود. تو منو آزاد می خواستی. اما من اسارت تو قلب تورو. Posted by Tasvir Yek Zan. at 12/18/2007 12:15:00 PM. خیلی وقتا دلم می خواد باهام باشی. خیلی وقتا دلم می خواد حوصله مو داشته باشی. خیلی وقتا دلم می خواد باشی. خیلی وقتا دلم می خواد همراهم باشی. خیلی وقتا دلم می خواد برام وقت داشته باشی. یا بهت تکیه بدم.
behroozyaleh.blogspot.com
کافه روز ~~~~~~~~~~~: September 2009
http://behroozyaleh.blogspot.com/2009_09_01_archive.html
گاه نوشته های بهروز یله. نوشته شده توسط بهروز یله. حتما تو را انتخاب می کردم. اگر بلند قد بودم. آنگاه دیگر مجبور نبودم. تا ماه نردبان بگذارم. نوشته شده توسط بهروز یله. این سنتور بینوا را چه کنیم؟ نه آنکه نخواهم جوابی بدهم، نه. هر وقت این سوال را از من می پرسند که: حیف! آخر چرا او؟ من واقعا جوابی برای قصه تکراری زود رفتن مردانی چون تو ندارم. و اینبار خودم هم گله مند، سوال حسرت آمیز دوستم را از تو میپرسم: خزان نیامده رفتی چرا؟ تقدیم به استاد پرویز مشکاتیان. نوشته شده توسط بهروز یله. نوشته شده توسط بهروز یله.
changeinside.blogspot.com
زیر پوست من: March 2008
http://changeinside.blogspot.com/2008_03_01_archive.html
Tuesday, March 11, 2008. چه خوش خیال بود. چقدر تدارک دیده بود. تا شاید دانه ای. این همه تلاش رادر ک و تقدیر کند. پاسخ سکوت هم نبود. که به پاس تلاش او به صورتش خورد. طوفانی که آمد و همه چیز را با خود برد. اما از همه بدتر دل کوچولوش شکست. همه ذوق هم کلام شدن با یه گل تازه در دلش کور شد. دیگه اشتهایی نداشت که دانه ای ببلعه. گویا برای همیشه سیر بود. Posted by Tasvir Yek Zan. at 3/11/2008 04:01:00 PM. Monday, March 03, 2008. بیا سیب آوردم سیب سرخ حوا. بوی گندم بهشتی دارد. آبدار و شیرین است. به هیجانش می ارزد.
behroozyaleh.blogspot.com
کافه روز ~~~~~~~~~~~: October 2008
http://behroozyaleh.blogspot.com/2008_10_01_archive.html
گاه نوشته های بهروز یله. نوشته شده توسط بهروز یله. از کوچه باغ آرزو. بیایند . . . اینجا نوشته های کسی است که. تنها فکر می کند. تنها آرزو می کند. اما دوست دارد با شما زندگی کند. Shereno.com Last Poem. Wellcome to Iraj Janatie Ataie official website - - -به وب سایت رسمی ایرج جنتی عطایی خوش آمدید. Welcome to the official site of Ahmad Shamlu, Ahmad Shamloo, Shamlou. نوبهار- اثر بهمن باشی.
