mosbat03.blogfa.com

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/04

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . در کافی نت درست در جایگاه سیستم کناریه من نشسته بود . زنی بود با ابروان پرپشت و هیکلی به اندازه موش صحرایی! خیلی جنتلمنی از جایم برخواستم به طرفش رفتم و گفتم : " درود بر مهدعلیا ، شما کجا؟ با ترشرویی برگشت به سرتاپای من نگاهی کرد و گفت : " تو رعیت زاده ی ناچیز ، سگ کی باشی که به من سلام کنی؟ من چشمانم را ریز کردم و با حالت اخم و سرخوردگی گفتم : " اولن چقدر شما بددهنید خانوم؟ با همین اخلاق مملکت رو روی سرانگشتتون می چرخوندید؟ بعدشم دوره ی رعیت و اربابی گذشته!

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/05

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . یک روز قبل از آنکه بمیرم تو را در آغوش خواهم گرفت. و آغوشت را سخت فشار خواهم داد. و فشار را از روی شانه هایت برخواهم داشت. و خواهم داشت عشقت را برای یک عمر. و یک عمر دوباره زندگی خواهم کرد. نوشته شده در یکشنبه ۱۳ مرداد۱۳۹۲ساعت 18:54 توسط حامد. این وبلاگ تنها به انعکاس نوشته ها و نظرات شخصی من و دغدغه هایم در دنیای امروز می پردازد و قصد توهین و تحقیر هیچ کس را ندارد . A Girl On The Moon. دختر بده ی داستان. یک چمدان برای راهی شدن کافیست. My Name Is Red (موش سابق).

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1391/12

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ اسفند۱۳۹۱ساعت 19:4 توسط حامد. آرزوی من این است که :. سگ گنده ای از نژاد دوبرمن داشته باشم به رنگ سیاه (البته اگر مادرم نگوید نجس است). یک بار در تاکسی بنشینم و بحث های سیاسی ایران تمام شده باشد. فیلم کوتاهی در مورد جانیس جاپلین بسازم. دیگر کسی دور و برم از کلمه " ن چ " استفاده نکند (چون متنفرم). یک لندرور سبز رنگ بخرم. روی دستم این جمله را تتو کنم : " روزی که هرگز نمی آید ". همون شام بروم بیرون! بعد از مرگ مرا بسوزانند. A Girl On The Moon.

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام ! - دوباره

http://nazaratenoghte.blogfa.com/post/117

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . یک روز قبل از آنکه بمیرم تو را در آغوش خواهم گرفت. و آغوشت را سخت فشار خواهم داد. و فشار را از روی شانه هایت برخواهم داشت. و خواهم داشت عشقت را برای یک عمر. و یک عمر دوباره زندگی خواهم کرد. نوشته شده در یکشنبه ۱۳ مرداد۱۳۹۲ساعت 18:54 توسط حامد. این وبلاگ تنها به انعکاس نوشته ها و نظرات شخصی من و دغدغه هایم در دنیای امروز می پردازد و قصد توهین و تحقیر هیچ کس را ندارد . A Girl On The Moon. دختر بده ی داستان. یک چمدان برای راهی شدن کافیست. My Name Is Red (موش سابق).

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام ! - شما لطف کن نبوس

http://nazaratenoghte.blogfa.com/post/115

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . شما لطف کن نبوس. یادداشتی بر کتاب " روی ماه خداوند را ببوس" نوشته " مصطفی مستور". راستش از خواندن این کتاب بدجور توی ذوقم خورد . قبلن تعریف و تمجید های رنگارنگی در موردش شنیده بودم که اصلن با آنها جور در نمی آمد . البته از چاپ این کتاب خیلی گذشته و من تازه آن را خوانده ام (و فهمیدم چیز زیادی هم از دست ندادم) چون خیلی پائین تر از سطح توقعات من بود. پن : من نمی دونم چه چیزه این کتاب انقدر معروف شده؟ شاید به خاطر اسمشه ، چون ایرانی ها معمولن عاشق ماچ و بوسه ان!

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام ! - تصوربازی – قسمت دهم

http://nazaratenoghte.blogfa.com/post/116

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . در کافی نت درست در جایگاه سیستم کناریه من نشسته بود . زنی بود با ابروان پرپشت و هیکلی به اندازه موش صحرایی! خیلی جنتلمنی از جایم برخواستم به طرفش رفتم و گفتم : " درود بر مهدعلیا ، شما کجا؟ با ترشرویی برگشت به سرتاپای من نگاهی کرد و گفت : " تو رعیت زاده ی ناچیز ، سگ کی باشی که به من سلام کنی؟ من چشمانم را ریز کردم و با حالت اخم و سرخوردگی گفتم : " اولن چقدر شما بددهنید خانوم؟ با همین اخلاق مملکت رو روی سرانگشتتون می چرخوندید؟ بعدشم دوره ی رعیت و اربابی گذشته!

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام ! - شادی خانم

http://nazaratenoghte.blogfa.com/post/118

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . مادرش همیشه از رفتارهای او شرمنده میشد و گریه می کرد . همه ی اهل خانه به او سرکوفت می زدند که چرا شبیه به زن ها رفتار می کند؟ یک روز صبح که همه خواب بودند ، وسایلش را در کیف بزرگ سیاه رنگی ریخت و به شهر بزرگ تری رفت . سالها بعد زندگی اش کاملن با چیزی که قبلن بود فرق می کرد .حالا همه او را شادی خانوم صدا می زدند و حسابدار یک شرکت صنعتی هم شده بود . اغلب سر کار لبخند می زد و همه مردانی که همکارش بودند در هر فرصتی زیر چشمی نگاهش می کردند . A Girl On The Moon.

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/06

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . مادرش همیشه از رفتارهای او شرمنده میشد و گریه می کرد . همه ی اهل خانه به او سرکوفت می زدند که چرا شبیه به زن ها رفتار می کند؟ یک روز صبح که همه خواب بودند ، وسایلش را در کیف بزرگ سیاه رنگی ریخت و به شهر بزرگ تری رفت . سالها بعد زندگی اش کاملن با چیزی که قبلن بود فرق می کرد .حالا همه او را شادی خانوم صدا می زدند و حسابدار یک شرکت صنعتی هم شده بود . اغلب سر کار لبخند می زد و همه مردانی که همکارش بودند در هر فرصتی زیر چشمی نگاهش می کردند . A Girl On The Moon.

nazaratenoghte.blogfa.com

امروز زنده ام !

http://nazaratenoghte.blogfa.com/1392/01

دیوار و سقف خانه من همین است که می نویسم . با یک فنجان چای در دست کنار پنجره نشسته بودم . که دیدم مردی جلوی تلویزیون نشسته و زمزمه می کند : " نمی دونم چی چی . آی ب ری باخ ، ب ری باخ "! من هاج و واج مانده بودم و در حالی که به حالت سرزنش سر تکان می دادم پرسیدم : " چی میگی؟ باز این آهنگ جدیدته؟ و پنجره را بستم . نوشته شده در سه شنبه ۲۰ فروردین۱۳۹۲ساعت 19:39 توسط حامد. این وبلاگ تنها به انعکاس نوشته ها و نظرات شخصی من و دغدغه هایم در دنیای امروز می پردازد و قصد توهین و تحقیر هیچ کس را ندارد .