mrd-blade.blogfa.com

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - کابوس

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-40.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. همچو دودی کز آتشی خیزد. از تن خویشتن جدا گشتم. سر خوش و شادمان از این سودا. که ز بندی گران رها گشتم. نگهی سوی پیکر افکندم. سرد و آرام ، روی بستر بود. از غم چند لحظه پیش هنوز. چهره اش خسته ، دیده اش تر بود. نرم و آرام از شکاف دری. چنگ انداختم به پیکر شب. جان پر موج و نرم من لرزید. در سکوت خیال پرور شب. پر کشیدم و میان تاریکی. سر خوش و بی شکیب و بی آرام. گه در آمیختم به ناله ی جغد. نرم و آرا...

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - Game over

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-51.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. مرا دردیست در استخوانهایم. که تنها درمان آن سیلی باد است. آنقدر بر فراز کوهها. در برابر تندباد تلخی هایت می ایستم. تا برای تمام عمر دوایم شود. برای لحظه لحظه های سکوتت برنامه ها دارم. به پهنای تمام اخمهایت خنده ها دارم. آنقدر به پای بی مهریت تره خورد می کنم. که تندی اش از یادم برود. تمام نگاهانت را به جذب چشمان بر می گردانم. شیشه عینکت را هم رنگ می زنم. حتی به جای ندیدن هایت هم پلک می زنم.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست -

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-37.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۷/۰۷/۱۰ساعت 17 توسط بهناز. ای همه گل های از سرما کبود. خنده هاتان را که از لب ها ربود؟ مهر,هرگز این چنین غمگین نتافت. باغ, هرگز این چنین تنها نبود. رنگ عطر آویزتان بر باد رفت. عطر رنگ آمیزتان نابود شد. روزگاری ,شام غمگین خزان. خوش تر از صبح بهارم می نمود. این زمان ,حال شما .حال من است. ای همه گل های از سرما کبود. تاج عشقم عاقبت بر سر شکست. زندگی در لای رگهایم فسرد.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - هیس !!!

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-50.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. زمان گیج می زند. ستاره های سیاه اتاقم خیره مانده اند. روی دیوار می رقصد و می خندد. ساعت چوبی بیش تر از شانزده. همچنان آیینه ها خاموش اند. را در کابوس می نوازم. لیوان ها یکی یکی می شکنند. به جرم آنکه بوی الکل. به جرم آنکه تنها یک لب را می بوسند. حتی از ناله گربه ها بدتر است. از فندک هفت رنگ. تنها یک رنگ باقی مانده است، سیاه. آسمان همچنان سیاه می ماند. تمام فلش ها سمت مغرب. را نشان می دهند.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - دروغه...

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-32.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. نمه بارونه آسمونه چشمای اون. میگن داره می باره. دوباره باز میگه دلش برام تنگه. عزیز من میدونه شیشه دلم شکسته. دل پر از سنگش. گفته اگه برم من دلش برام می میره. میگن داره می میره. پیغوم داده نباشم یه روز میشه دیوونه. خدا کنه یه روزی کسی نخواد بدونه. آخه دلم نمیاد بگم شدم غریبه. دل پر از سنگش. می خوام ندونه هیچکی یارم وفا نکرده. کاشکی اونم بدونه دلم هنوز تنگه. دل پر از سنگش. دونبال یه جو معرفت.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - همبازی

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-34.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. وقت زمین خوردن تو. تو کوچه خاطره ها. گریه می کردش پابه پات. حالا نشسته بی قرار. به یاد عشق بچگی. اشک می ریزه برای تو. از وقتی که بزرگ شدی. یه لحظه آروم ندارم. یادت باشه گفتی می رم. باید که تنهات بذارم. واسه دل شکسته ام. می ترسی نفرینت کنم. غصه نخور عزیز من. آخر یه روز می بخشمت. آخر یه روز می شکنمت. گفتم فقط به حرمت. اون دوتا قلب رو دیوار. اگه یه روز خواستی بازم. سر بزنی به این دیار. هفته د...

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا...

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-45.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا. دل مي رود ز دستي كاندر جهان نپويد اين دل به كس بپيچد كه نامش به دل بماند. دل مي برم ز شوقي كاندر شفاي عشقم از هر گلي گريزد، بر دام من بنازد. دل مي دهم به شمعي كز شور من بسوزد بر مهر من برقصد،. دل مي رود ز دستم صاحب ز دل خبر دار، از سوز من گدازد دل بر دلم ببازد. دل مي ستانم از عشق با هر نگاه عاشق، بر تن چو موج آرم ،ديوانه سر ستايد. عطر رنگ آمیزتان نابود شد.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - عاقبت شک به ایمان

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-35.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. عاقبت شک به ایمان. داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها. بالا برود.اوپس از سال ها اماده سازی ماجراجویی خود را اغاز کرد . ولی از انجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به. تنهایی از کوه بالا برود.شب ،بلندی های کوه را در برگرفته بود و مرد. هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و. فریاد بزند خدایا کمکم کن! چه می خواهی . باغ, ه...

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - تو كيستي؟ تو كه هيچم نيستي...

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-44.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. تو كه هيچم نيستي. تو نه از شهر خدا آمده اي ، نه ز او بي خبري. تو فقط غرق هوسهاي جواني گشتي. تو نه از شوق من و مهر و وفا مي داني نه ز عشق بي عاري. تو فقط عقده سرگشته اي كه پايمالي. من نه آنم كه تو آن عاشق زارم باشي". تو نه آني كه به لب مي گويي و نه آني كه به ساز آوايي. من همه جان طلب رفعت عاشق ليك تو. همه تن حسرت يك پيكر عريان داري، تو هوس آرايي. من برايت مي و رخساره صهبا و جهان جام شرر.

zadeye-payiz.blogfa.com

خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست - سگ بي مهر

http://www.zadeye-payiz.blogfa.com/post-42.aspx

خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. تو تن بكر طلب خواهي كرد؟ روح من باكره نيست. ز چه رو مي جويي؟ روح من دستخوشه حادثه صد عشق است. تكه هاي دلم از هر سر كويي جستند. من ز امثال شما حيرانم. تو به اندام حلالت هم كه خوش كردي؟ ز چه رو مي خواهي. كه نفس بر تن عريان معشوقه خود بنهي. به تن پاك دست نخورده اش مي نازي؟ وه چه پاك و حيف است. تو كه خود بر سر بالين همه خوابيدي. اين چه انصاف از اين دين شما را شمرد؟ ز چه رو مي جويي؟ ز سر شرم همي.