tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - آخر چه شد؟
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-424.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. هرچه گفتی سر به زیر انداختم! با بدی های تو عمری ساختم! حکم دل تا لازمت شد من در آغاز قمار. برگ سر را بر زمین انداختم! تا قراول ها به قصد ارزیابی آمدند. پرچم تسلیم را افراختم! قیمت این جان به در بردن غرورم بوده است! باج را در موعدش پرداختم! چون سواری که به چشمش تیر زهرآگین زدند. مثل کوران من به هر سو تاختم! گفته بودم سنگری محکم تر از تسلیم نیست! من که قبل از جنگ خود را باختم آخر چه شد؟ نوشته شده در چهارشنبه پنجم آذر 1393ساعت 11:55 توسط پائیز.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - دستت را به من بده ...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-415.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. دستت را به من بده . از دلت بپرس مال کیست؟ تو مال منی . خودم کشفت کرده ام. با من می خندی. با من گریه می کنی. درد دلت را به من می گویی. دلت برای من تنگ می شود. ضربان قلبت با من بالا می رود. این بلاها را خودم سرت آوردم. به من می گویی دوستت دارم. و دوست داری آن را از زبان من فقط من بشنوی. برای که می توانی مثل بچه ها خودت را لوس کنی، نازت را بخرد،؟ و به تو دست نزند؟ چه کسی با یک کلمه، با یک نگاه، دلت را می ریزد؟ بعد خودش جمع می کند و سر جایش می گذارد؟
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - کاش...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-418.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. کاش یک پنجره بودم. هر روز تو را میدیدم. یا جادهای که مرا میروی و برمیگردی. یا آن خیابانیکه عصرها پاییز را قدم میزنی . کاش یک منظره بودم که بهمن ز ل میزدی! مرا ب کشی باخودت به خانه ببری. ب ر دیوارت میخ م ک نی. و من در خانهی تو بودم. کاش یک آینه بودم. که خودت را در من میدیدی. در من موهای ت را شانه میکردی. در من خودت را نقاشی میکردی. در من لبخند میزدی. کاش خنده بودم . یا شادیای که در دلت میافتادم. و گریههای "تو" را تمام میکردم. کاش آدم "تو" بودم.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - ...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-419.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. در غیبت چشمان تو هر روز ، پاییزم. مستأصلم غم را درون خویش می ریزم. سرچشمه ی شعری غزل از چشم های توست. وقتی که شیرینم تو باشی خسرو پرویزم. آغوش خود را باز کن مأوا برایم باش د. ر غیبت چشمان تو با خود گلاویزم. گفتی صبوری کن صبوری درد و درمان است. در غیبت چشمان تو هر شب بلاخیزم. بی راهه ام خواندی و من بی راهه ات ماندم. در غیبت چشمان تو شعری غم انگیزم. گم کرده ام در کوچه ی هنگامه قلبم را. در غیبت چشمان تو از چشم سر ریزم. ایستادی که را ببینی باز؟
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - چای...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-425.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. بالا بلای من ،بنشین ،چای دم کنم. بنشین بساط شعر و غزل را علم کنم. بنشین که روی نرگس ویاس وبنفشه را. با وصف چشم وگونه و روی تو کم کنم. لب بازکن به حرف که لب واکنم به شعر. لب باز کن به خنده ،که خنده به غم کنم. اندوه من به حد تغزل رسیده است. وقتش رسیده است که شرح دلم کنم. شهری به شوق و وسوسه دنبال چشم توست. پای کدام چشم چران را قلم کنم؟ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آذر 1393ساعت 16:22 توسط پائیز. ایستادی که را ببینی باز؟ بذار تا آروم دل بیتابت بگیره.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - عید ملی...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-416.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. تقویمی ساخته ام با " تو ". روزهایش نام نازنین تو را بر پیشانی دارند ،. تو ، یک تو ، دو تو ، سه ، چهار ، پنج . تو ". بی تو" ست . چه طولانی و دلتنگ است . سالی که تو به قصد خانه خراب کردنم لشکر کشیدی را. عام الحب " نام نهاده ام! آن روز که عاشقت شدم مبدأ تاریخ شد. تمام وقایع تاریخ را با آن می سنجم. سال چندم پیش از تو و سال n ام پس از تو ". در مملکتی که من حاکم آنم روزهای بی تو. عزای عمومی اند :,(. و لحظه ی لبخندت عید ملی! ایستادی که را ببینی باز؟
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - ...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-414.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. بگذار زمین روی زمین بند نباشد. حافظ پی اعطای سمرقند نباشد. بگذار كه ابلیس در این معركه یكبار. مطرود ز درگاه خداوند نباشد. بگذار گناه هوس آدم و حوا. بر گردن آن سیب كه چیدند نباشد. مجنون به بیابان زد و. لیلا ولی ای كاش. این قصه همان قصه كه گفتند نباشد. ای كاش عذاب نرسیدن به نگاهت. آن وعده ی نادیده كه دادند نباشد. یك بار تو در قصه ی پر پیچ و خم ما. آن كس كه مسافر شد و دل كند نباشد. وقتی كه قرار است كنار تو نباشم. بگذار زمین روی زمین بند نباشد.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - عشق...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-413.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد. که زن با شاعر دیوانه عمرا سر نخواهد کرد. مبادا بشنود یک تار مویش زل ه ام کرده. که دیگر پیش چشم ام روسری بر سر نخواهد کرد. خرابم کرد چشم گربه ای وحشی و می دانم. عرق های سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد. نکنمستم نکن من قاصد دردآور عشق ام. که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد. جنون شعر من را نسل های بعد می فهمند. که فرزند تو جز من جزوه ای از بر نخواهد کرد. برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم. هفته سوم دی 1392.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - روسری...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-421.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. اگر امشب بت من دست به ابرو ببرد. خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد. هر کسی شعر به چشمان تو تقدیم کند. مثل این است که رقاصه به باکو ببرد. سر مویی اگر از حسن تو معلوم شود. سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد. روسری های تو باعث شده زنبور عسل. جای گل حسرت و اندوه به کندو ببرد. لب من عطر تو را دارد و من می ترسم. نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد. باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید. این سری چشم تو را چشم من از رو ببرد. ایستادی که را ببینی باز؟ هفته سوم آذر 1393.
tomaramishenasi.blogfa.com
تو مرا می شناسی - شک...
http://www.tomaramishenasi.blogfa.com/post-420.aspx
تو مرا می شناسی. هر قدر که میتوانی به خرابی من ای عشق بکوش. تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد. که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد. تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی. نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد. برای دیدن تو آسمان خم می شود اما. برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد. اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را. اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد. بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار. اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد. نوشته شده در چهارشنبه سی ام مهر 1393ساعت 9:57 توسط پائیز. هفته سوم آذر 1393.