neverend.blogsky.com

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - کف گرگی!

http://www.neverend.blogfa.com/post-42.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. دوشنبه پنجم بهمن ۱۳۸۸ 0:21. خواهر کوچیکه به بابا:. یه چیزی به این داداش بگو! دیگه داره خیلی شورشو در میاره! امروز رفته تو اتاقم، همه جا روگشته، تو کیفمو نیگا کرده، از دفترچه یادداشتم یه ورق کنده، با خودکار سبز خودم! توش خط خطی کرده، سطل آشغال اتاقشم پر از پوست شکلاته! حالا حقش نیست یه کف گرگی بخوره؟ پن۱: با توجه به وضع سیاسی مملکت! دو جور به این معضل و بحران! تجاوز دزدی مصادره ی خودکار با رنگ سبز! زنده باد آزادی و برابری! شورشگر (خرده...

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - حج با طعم یه بست تریاک!

http://www.neverend.blogfa.com/post-49.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. حج با طعم یه بست تریاک! سه شنبه هجدهم آبان ۱۳۸۹ 1:41. به فروشنده می گم: کتاب "حج" دکتر شریعتی رو دارید؟ ولی می تونم برات جورش کنم. می خوای؟ آره خوب. حتما می خوام که می پرسم! می خواد بگه دارم با زحمت گیرش میارم! الآن به یه جا دیگه زنگ می زنم جورش می کنم برات! می گه این یکی داره می خوای دیگه؟ ب له، ب .له! میاد جلو و یواش می گه: قیمتش که برات مهم نیست؟ یه کم قیمتش بالاست! اصله هیج جا گیر نمیاری! برو بابا مرد حسابی "حج" هم سانسور داره؟

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - درس هایی از شیطان (۲)

http://www.neverend.blogfa.com/post-52.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. درس هایی از شیطان (۲). سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۹ 0:57. این طرف و آن طرف را نگاه کرد و نزدیک شد. به چشمان من خیره شد و گفت:. سؤال کردند. فحش بده. سکوت کردند. با فریاد، تهمت بزن. کار کردند. با "پارازیت"! و کوچک ترین خطا و اشتباهشان را در دنیا فریاد بزن. کوه کردن کاه به عهده ی خودت! وقتی می رفت در حالی که پشتش به من بود دستش را بالا آورد و گفت:. به وقت فراغت هم شعار "آزادی" سر بده. درس هایی از شیطان (۱). نوشته شده توسط سعید لینک ثابت.

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - درس هایی از شیطان ۱ (۱۳+)

http://neverend.blogfa.com/post-50.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. درس هایی از شیطان ۱ (۱۳ ). یکشنبه سی ام آبان ۱۳۸۹ 23:59. شیطان گفت: اخبار ناخوش آمد ما را سانسور کن! هر چیزی که از اخبار تلویزیون داخلی شنیدی بگو دروغه! اگه نشد، بگو این یارو (خبر نگار، گوینده خبر، مصاحبه شونده، سخن ران یا .) خیلی آدم عوضی ایه! نشد، بگو "یعنی هیچ مشکل و خبر مهم تری تو مملکت نداریم؟ بازم نشد، یه دروغ رکیک درست کن بچسبون بهش یگو منظورشون اینه! نشد، خاک بر سر بی عرضه ات کنن! خفه خون بگیر خودم یه جوری جمعش می کنم!

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - شهر سوخته ۲

http://www.neverend.blogfa.com/post-53.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ 22:39. رنگ شهر سوخته، خاکستریه. یه جنگل سوخته رو اگه به حال خودش بذاری، سبز. ولی اگه آتیش، مکرر بیاد و بره. هیچ وقت سبز. غیر از سبزی هایی که تو معرض آتیش نیستن همشون خاکستری سیاه می مونن. این جا. بعضی درختا (بخونید آدما! نمام قد و عریان! خودشونو تو معرض آتیش قرار دادن و می سوزن، سیاه سیاه می شن، خاکستری می شن، زشت می شن. اونوقت برای این که زشتی های خودشونو بپوشونن، یه رنگ سبز. به خودشون می زنن، لباس سبز.

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - گوسفند (شیـــــــرهـــــــ...!)

http://www.neverend.blogfa.com/post-43.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. دوشنبه دهم اسفند ۱۳۸۸ 11:5. از آدمی آگاه تر است! او را از چرا کردن باز دارد. و آدمی را سخن خدای. از مراد خویش باز نمی دارد. نوشته شده توسط سعید لینک ثابت. صافی های امتحان تو در سایزهای مختلف موجود است. آن قدر کوچکم کن که از تمام صافی ها عبور کنم. امضا: عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش). درس هایی از شیطان (۱۳ ). محض خالی نبودن عریضه! بي انتها. (من در بلاگ اسکای). دستها (روان شناس بزرگ). شورشگر (خرده فعالیت های غیر تشکیلاتی).

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - مدخل و مخرج

http://www.neverend.blogfa.com/post-44.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۸۹ 0:29. یه چیز جالب دیگه! اینه که تو خیلی از بیمارستانا مجراهای ورود و خروج آدما چند قدم بیشتر با هم فاصله ندارن. ورود و خروج به دنیای خاکی رو عرض می کنم! آخرین روز کاری من تو بیمارستان). از راهرو که به طرف اورژانس می ری، از کنار بخش زایمان رد می شی صدای فریادهای دلخراش و جان گداز یک زن! و بعدش هم که قاعدتن! گریه ی بچه و بعدش هم جشن ورود! ولی این بار به خاطر خروج یه عزیز از دست رفته! داد و گریه و گل و شیرینی!

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - فوق تخصص! یا اندر فواید شعار "علم برای علم"

http://www.neverend.blogfa.com/post-39.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. یا اندر فواید شعار علم برای علم. دوشنبه دوم آذر ۱۳۸۸ 22:28. با اجازه ی بر و بچ سریال مسافران). ستاره: من دیگه دانشگاه نمی رم! ا ه بسه دیگه! اگه همین جور پیش برم ممکنه تا چند وقت دیگه. فوق تخصص یه چیزیه که می دن به اونایی که بیخودی درس می خونن! که بی خیال شن، برن. سر یه کار دیگه! خوب می رن سر چه کاری؟ می رن به یه سری دیگه که می خوان فوق تخصص بگیرن، درس می دن ! حرف رکیک مرتبط با موضوع: ". چراشو بعدا می فهمی! پر فوسفور و مفید! بي انتها&#...

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - نگاه با زاویه 45 درجه <)

http://www.neverend.blogfa.com/post-37.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. نگاه با زاویه 45 درجه ). جمعه پانزدهم آبان ۱۳۸۸ 0:15. داشتیم کلید اسرار نگاه می کردیم! پیر مرد بد زات گدایی بود که با دخترش زندگی می کرد. هم گدایی می کرد، هم برای دور کردن حیوونای خونگی از خونه شون، از صاحباشون پول می گرفت ولی زبون بسته ها رو تو یه کیسه ی سر بسته پرت می کرد تو دریاچه ی بیرون روستا پولایی که جمع می شد هم می داد به دخترش که بریزه تو بانک شهر. خلاصه آخرش دختره پولا رو ورداشت و با دوست پسرش فلنگو بست! محض خالی نبودن عریضه!

neverend.blogfa.com

...خـــــاطرات یک موجود بی انتهـــــا... - شهر سوخته 1

http://www.neverend.blogfa.com/post-47.aspx

خاطرات یک موجود بی انتها. دست نوشته های عضو سابق فرقه ی اراذل و اوباش. جمعه دوم مهر ۱۳۸۹ 22:45. چه پايتختي داره اين ايران 15000 ساله! واي به حال اين ملت اگه بخوان كشورشونو با تهران بشناسن! مثلن يه نمونه فرهنگي:. فك كنيد تو انگليس، يكي پيدا شه كه تا حالا اسم آكسفورد هم به گوشش نخورده باشه! تو همين چند روزه، من چندين تهراني رو ديدم كه اصلا نمي دونستن دانشگاه تهران چي هست! بعضي وقتا، مجبور مي شدم به ميدون انقلاب و نماز جمعه متوسل شم! خود زني مي كردم! يا مثلا يه نمونه ديگه:. پن۲: دیدی دل نمی دی؟ کلی نکته تو ...