pastu88.blogfa.com

tillmyeternity.blogfa.com

تا بی نهایت ...

http://www.tillmyeternity.blogfa.com/8907.aspx

تا بی نهایت . من اناری را میکنم دانه. به دل می گویم:. خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود! می پرد در چشمم آب انار. پن۲:از همتون ممنون بابت چیزهایی که به من آموختید. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم مهر 1389ساعت توسط طناز. آسمانش را گرفته تنگ در آغوش. ابر با آن پوستین سرد نمناکش. روز و شب تنهاست،. با سکوت پاک غمناکش. ساز او باران، سرودش باد. جامه اش شولای عریانیست. ور جز اینش جامه ای باید . بافته بس شعله زرتار پودش باد . گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد . باغبان و رهگذری نیست . در حق...

tillmyeternity.blogfa.com

تا بی نهایت ... - آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

http://www.tillmyeternity.blogfa.com/post-42.aspx

تا بی نهایت . آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست. آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست! آه وقتی که تو لبخند نگاهت را. می تابانی. بال مژگان بلندت را .می خوابانی. آه وقتی که تو چشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوی این تشنه ی جان سوخته، می گردانی. موج موسیقی عشق .از دلم می گذرد. روح گلرنگ شراب.در تنم می گردد. دست ویرانگر شوق .پرپرم میکند ای غنچه ی رنگین! من، دراین لحظه که چشم تو به من می نگرد. برگ خشکیده ایمان را.در پنجه باد. رقص شیطانی خواهش را .در آتش سبز! نور پنهانی بخشش را . در چشمه مهر.

tillmyeternity.blogfa.com

تا بی نهایت ... -

http://www.tillmyeternity.blogfa.com/post-43.aspx

تا بی نهایت . تو ديدي هيچ عاشق را كه سيري بود از اين سودا. تو ديدي هيچ ماهي را كه او شد سير از اين دريا. تو ديدي هيچ نقشي را كه از نقاش بگريزد. تو ديدي هيچ وامق را كه عذرا خواهد از عذرا. بود عاشق فراغ اندر چو اسمي خالي از معني. ولي معني چو معشوقي فراغت دارد از اسماء. تويي دريا منم ماهي چنان دارم كه ميخواهي. بكن رحمت بكن شاهي كه از تو مانده ام تنها. پن:دیدی یادم موند اسم شاعرو بنویسم! بچه ها به خدا من وبلاگاتونو می بینم ولی به خاطر سیستم اینترنت ذغالی فعلیم نظراتتون باز نمی شه! SpEnD LiFe WiTh wHo.

uncatchable.blogfa.com

حرف های بی مخاطب - در سوگ آن بزرگمرد

http://www.uncatchable.blogfa.com/post-25.aspx

حرف های بی مخاطب. من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی. در سوگ آن بزرگمرد. زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست. هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. یکایک نغمه هایتان در خاطرها می ماند. نوشته شده در جمعه ۲۵ دی۱۳۸۸ساعت توسط شفق کیوانیان. زنجیر ها را پاره پاره کردم. حتی آنهایی را که خود بر پای خود بسته بودم. می خواهم آزاده باشم، رها. رها از خویش و غیر خویش. امیدوارم لذت ببرید و با نظراتتون به بهتر شدن نثر نوشته هام کمک کنید.

uncatchable.blogfa.com

حرف های بی مخاطب - قصه کودکانه

http://www.uncatchable.blogfa.com/post-27.aspx

حرف های بی مخاطب. من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی. قهرمانش این را گفت، به او پشت کرد و رفت. چشمان دختر از اشک لبریز بود. لبریز لبریز. باید می پذیرفت، هر چند سخت. قهرمانش به خاطر دلبستگی های گذشته اش به او پشت کرده بود. به زخم های بیشمارش نگاهی انداخت. قطره های اشکش آرام و نرم بر روی گونه هایش لغزیدن گرفتند. در زیر باران های اشکش و در پسکوچه های تنهایی قدم میزد. نمی دانست چه پیش خواهد آمد. انگار دختری که دیده بود فرشته اش بود. باید می پذیرفت، هر چند سخت.

uncatchable.blogfa.com

حرف های بی مخاطب - کاش فقط یک روز دوباره داشتم...

http://www.uncatchable.blogfa.com/post-32.aspx

حرف های بی مخاطب. من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی. کاش فقط یک روز دوباره داشتم. خونشون دور بود. سخت بود تا اونجا رفتن. تازه توی طرح زوج و فرد هم بود. اما من انقدر بابابزرگم رو دوست داشتم که هفته ای یک بار بهشون سر می زدم. اگه یه هفته نمی تونستم برم باهام قهر می کرد و تلفنی باید کلی نازشو می کشیدم تا باهام آشتی کنه. نمی دونم پارکینسون بود یا پیری؟ یادمه یه دوره ای بود که به شدت به بازی 2048 اعتیاد پیدا کرده بودم. توی مترو، تاکسی، دستشویی! اینارو نوشتم که خالی...

uncatchable.blogfa.com

حرف های بی مخاطب - خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است...

http://www.uncatchable.blogfa.com/post-22.aspx

حرف های بی مخاطب. من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی. خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است. چه کسی گفته زمان مرهم زخم هایمان است؟ اگر زمان زخم هایمان را محو می کند،. پس آیا این همان زمانی نیست که روزی زخمی بر وجودمان نگاشته؟ و آیا همین زمانی نیست که قهارانه زخم هایی تازه بر ما می انگارد؟ تا می آییم به محو شدن زخم هایمان لبخند بزنیم، زخم هایی جدید چهرمان را در هم می کشند. آن گاهست که می پرسند چرا نالانید، چرا دیگر نمی خندید. امان از این عقربه های زور. نامه هایی ب...

tillmyeternity.blogfa.com

تا بی نهایت ...

http://www.tillmyeternity.blogfa.com/8906.aspx

تا بی نهایت . من که پرنده نیستم.چگونه است پس، که دارم خشکنایی خود را در هرم نگاه او وامی هلم؟ دارم نرم می شوم. برف و آفتاب . دارم آب می شوم.آب می شوم. چه نیرویی! در این چشم ها چه نیرویی نهفته بود؟ چه در خود پنهان داشتند؟ چیست آنچه نرم نرم به جان می خلد خلیده است! و تا مرز باژگونگی ،تو آن را حس نمی کنی؟ روشنایی را که می توان دید،پس این چیست؟ در تو نفوذ می کند اما تو نمی توانی دریابی اش.شعله است.اما مگر شعله گم از چشم می ماند؟ از کجای جان ، این نگاه بر می خیزد؟ اما نه همین روی و نه همین چشم. نگاه نگاه!

dreamshouse.blogfa.com

خانه رویاها

http://www.dreamshouse.blogfa.com/8908.aspx

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید. که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید. نوشته شده در پنجشنبه ۶ آبان۱۳۸۹ساعت 20:50 توسط عالیا. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. حرف های بی مخاطب. به سپیده ها بیاندیش. نامه هایی به باد. تا بی نهایت من. طراحی قالب : بهاربيست.

dreamshouse.blogfa.com

خانه رویاها - تعطیل!!!

http://www.dreamshouse.blogfa.com/post-18.aspx

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید. که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید. نوشته شده در پنجشنبه ۶ آبان۱۳۸۹ساعت 20:50 توسط عالیا. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. حرف های بی مخاطب. به سپیده ها بیاندیش. نامه هایی به باد. تا بی نهایت من. طراحی قالب : بهاربيست.