sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران... - شجاعت...
http://sokoutebaran.blogfa.com/post-44.aspx
سابق نمره دادن به دانش آموزان به راحتی امروز نبود. اینو دانش آموزان قدیمی خوب میدونن. نمره20 تقریبا گرفتنش جزء محالات بود و البته کسی که این نمره رو میگرفت حقیقتا لیاقتشو داشت. حتی شاید هوش و تلاشش مستحق بیشتر از اونم بود. برای مثال درس انشا یکی از سخت ترین امتحانات رو داشت. چون دبیران به انشای کمتر از ده خط اصلا نمره نمیدادن و تازه اونم با موضوعات مسخره- و اگه هم می خواستن نمره بدن اینقدر غلط املایی و دستوری و. از توش در میاوردن که. نوشته شده در جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت 22:7 توسط صدای عشق. هفته چهارم...
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران... - عشق...
http://sokoutebaran.blogfa.com/post-45.aspx
یک روز عشق ودیوونگی ومحبت وفضولی داشتن باهم قایم موشک بازی می کردن. نوبت چشم گذاشتن دیوونگی رسید. دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هرچی گشت عشقو پیدا نکرد. فضولی می دونست که عشق پشت بوته گل سرخ قایم شده. پس زود رفت وبه دیوونگی خبر داد. دیوونگی هم یه خار برداشت و توی بوته ی گل سرخ فرو برد. یکدفعه صدای فریاد عشق بلند شد. همه دویدن رفتن پیش عشق تاببینن چه بلایی سرش اومده. چشمهای عشق کور شده بود. دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت تا ابد عشق روتنها نزاره و همیشه همراهش باشه. هفته او ل آبان ۱۳۸۸. هفته چهارم...
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/87122.aspx
سيزده نكته مهم زندگي و عشق از گابريل گارسيا ماركز. سيزده نكته مهم زندگي و عشق از گابريل گارسيا. يك : دوستت دارم ، نه به خاطر شخصيت تو، بلكه به خاطر شخصيتي كه. من در هنگام بودن با تو پيدا مي كنم. دو : هيچ كس لياقت اشك هاي تو را. ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود. سه : اگر كسي تو. را آن گونه كه مي خواهي دوست ندارد ، به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست. چهار : دوست واقعي كسي است كه دست هاي تو را بگيرد ولي قلب تو را. پنج : بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه ر كنار او باشي و.
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/88014.aspx
راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد . در خانه روبرویش , یک روسپی اقامت داشت. راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ,تصمیم گرفت با او صحبت کند . زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری . روز وشب به خدا بی احترامی می کنی . چرا دست از این کار نمی کشی؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر نمی کنی؟ زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست و همچنین از خدا خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد.اما راه ديگري براي امرار معاش پيدا نكرد. روح روسپی , ب...
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/87103.aspx
بی تو چون موجم. یب و در به در. سایه تو بر سر من. با تو تنها با تو هستم. ای پناه خستگی ها. از همه در هوایت دل گسستم. باور بال وپر من. شعله ور از آتش غم. ای بهار باور من. ای بهشت دیگر من. چون بنفشه بی تو بی تابم. بی تو چون برگ از شاخه افتادم. زرد و سرگردان در کف بادم. گر چه بی برگم گر چه بی بارم. در هوای تو بی قرارم. بی تو می ریزم. نوشته شده در شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۷ساعت 19:9 توسط صدای عشق. سلام به همه دوستای قشنگ بارونیه خودم. هفته او ل آبان ۱۳۸۸. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸. هفته چهارم خرداد ۱۳۸۸. هواداران کام...
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران... - درختان حرکت مي کنند
http://sokoutebaran.blogfa.com/post-50.aspx
درختان حرکت مي کنند. درختان حرکت مي کنند. مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. ناگهان پسر دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید.". نوشته شده در پنجشنبه هفتم آبان ۱۳۸۸ساعت 10:31 توسط صدای عشق.
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/88033.aspx
خداوند موجودی قوی خلق کرد و نام او را مرد گذاشت. از او پرسید: آیا راضی هستی؟ خداوند پرسید: چه می خوانی؟ و اینجا بود که خداوند زن را خلق کرد. نوشته شده در جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت 22:13 توسط صدای عشق. یک روز عشق ودیوونگی ومحبت وفضولی داشتن باهم قایم موشک بازی می کردن. نوبت چشم گذاشتن دیوونگی رسید. دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هرچی گشت عشقو پیدا نکرد. فضولی می دونست که عشق پشت بوته گل سرخ قایم شده. پس زود رفت وبه دیوونگی خبر داد. نوشته شده در جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت 22:11 توسط صدای عشق. جریان از این ...
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/88081.aspx
درختان حرکت مي کنند. درختان حرکت مي کنند. مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. ناگهان پسر دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید.". نوشته شده در پنجشنبه هفتم آبان ۱۳۸۸ساعت 10:31 توسط صدای عشق.
sokoutebaran.blogfa.com
عطر باران...
http://sokoutebaran.blogfa.com/87111.aspx
نقاشی های ناخودآگاه شخصیت شما را آشکار میکند. نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن ۱۳۸۷ساعت 16:15 توسط نسرین. سلام به همه دوستای قشنگ بارونیه خودم. من نسرین ،متولد 6 دی ماه 1360 و ساکن تهران هستم. خوشحالم از اینکه قراره بیایید وبلاگ قشنگ منو ببنید و با نظرهای قشنگ ترتون منو خوشحال کنید. زندگی جیره ی مختصریست مثل یک فنجان چای، و کنارش عشق است مثل یک حبه قند، زندگی را با عشق نوش جان باید کرد. هفته او ل آبان ۱۳۸۸. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸. هفته چهارم خرداد ۱۳۸۸. هفته سوم خرداد ۱۳۸۸. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۸. سوگند نیک...