radiochamedoon.persianblog.ir

fanoosedariaii.persianblog.ir

داستان سوم - فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/post/6

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: شیوا رمضانی - یکشنبه ۱ اسفند ،۱۳۸٩. به الی عادت کرده­ام. الی دختر بدی نیست، اما بعضی وقت­ها از زیر کار در می­رود. درست مثل همین حالا که بعد از یک خواب چند ساعته، مدت­هاست پشت میز غذاخوری، در آشپزخانه نشسته­ام و منتظرم تا الی برایم عصرانه بیاورد. فریاد می­زنم:- الی کجایی؟ تنبل کودن. می­خواست مرخصی بگیرد. می­دانم. فریاد می­زنم:- الی! سرفه می­کنم.:- آب الی. آب. می­خواهم بگویم "این ماه حقوقت رو کم می­کنم، تا آدم بشی.". استخوان­های تنم "ش ر ق" ...

alirezadaneshpajouh.blogfa.com

که گفته در چشمت ماه نگه داری

http://www.alirezadaneshpajouh.blogfa.com/9111.aspx

که گفته در چشمت ماه نگه داری. خودنگاری هشتاد و سوم. با عرض معذرت از دوستانی که. نبودم رو تحمل می کنند. دلی هستند، دق می دهند،. مثل شعرهای من، پ ر توی پیراهن،. همین دوست من علی،. فتیله اش را پایین کشیده. حرف از دل بود و. نبودمان را بالا کشید. آن یکی خودش را به دکل بسته، باز توی قایقیم. باد درد دارد، بچه گرماست، شرجی شده. سیگار مهلت نمی دهد،. من دلم تنگ است،. خودکار تمام نمی شود،. تا روی این صفحه. کاش مثل یک ارابه ران. تو را به اسب می بستم. به عشق شلاق و ویلای نگاهت،. کسی که مریض است، تنها. کسی نبود با نی.

alirezadaneshpajouh.blogfa.com

که گفته در چشمت ماه نگه داری

http://www.alirezadaneshpajouh.blogfa.com/9109.aspx

که گفته در چشمت ماه نگه داری. آسمان را به زمین می دوزد. بانوی سیاه پوش ابر. گاه پیشانی ابر را. به سجاده ی دشت می دوزد. دامن بلند ابر را به زمین می دوزد. پاییز ۱۳۹۱ من و شیوا رمضانی. عکس ها از سایت های هواشناسی. و اما هدیه ی یلدایی ما به شما(کلیک کنید):. برچسبها: علیرضا دانش پژوه شیوا رمضانی. نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۳۹۱ساعت 1:10 توسط علیرضا دانش پژوه. آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایی داشته باشند،. که حقیقت را با آن درک کنند؟ یا گوش هایی که با آن ندای حق را بشنوند؟ سوره ی حج، آیه ۴۶. اعلام يه...

alirezadaneshpajouh.blogfa.com

که گفته در چشمت ماه نگه داری

http://www.alirezadaneshpajouh.blogfa.com/9112.aspx

که گفته در چشمت ماه نگه داری. خودنگاری هشتاد و چهارم. از کتف باغچه، آویزان. نگاه مرگ می دوزد. از ساقه ی صدا. نقاشی از: رنه مگریت. برچسبها: علیرضا دانش پژوه. نوشته شده در شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 23:59 توسط علیرضا دانش پژوه. با خود از خود. بی خود می کند. ماه مومیایی شده است. اصلا بی خیال من بانو. من یک موتور شناسایی دارم. که دلتنگم می کند. پشت نویسی یک کارت تبریک. برچسبها: علیرضا دانش پژوه. نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت 17:15 توسط علیرضا دانش پژوه. علیرضا دانش پژوه شیوا رمضانی. عزیز نادیده ی من.

alirezadaneshpajouh.blogfa.com

که گفته در چشمت ماه نگه داری - خودنگاری هشتاد و ششم

http://www.alirezadaneshpajouh.blogfa.com/post-108.aspx

که گفته در چشمت ماه نگه داری. خودنگاری هشتاد و ششم. و همه ی آن روزها و دوست ها. ماه در م شت. عمری به دندان نیش کشیدیم. خود را و گرگینه وار. بر بام آن ها که خواب بودند. سوخت نقطه، سوراخ شد کاغذ. ببین هرودوت های قیچی به دست. بوطیقای قایق می سازند. برای آن سوی آب ها! ببین چگونه از شعر، سقط می شوند. آن ها که بکارت را. دسیسه می دانند، بگذار. من اما از شب. از آن ها که از دفترم، زوزه ی شان بلندتر است،. چیزی ندیده ام، دریده تر از شعر. که هم از تو. هم از توه م ( من). برچسبها: علیرضا دانش پژوه. مسافر شهرهای بی نشان.

fanoosedariaii.persianblog.ir

داستان دوم - فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/post/5

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: شیوا رمضانی - یکشنبه ۳ بهمن ،۱۳۸٩. مرد بازنشسته شد. او بیست­و­هفت سال در یک استخر بزرگ پرورش ماهی کار می­کرد. ماهی­های قزل­آلا. زن نگران بود. مرد تمام روز گوشه­ای می­نشست. به یک نقطه خیره می­شد. حرف نمی­زد و مدام سیگار می­کشید. دکتر می­گفت:- افسردگی او از نوع حاد است. در یک غروب ساکت و دلگیر زمستانی، وقتی زن. چرا ماهیا گروهی زندگی می­کنن؟ ماهیا دنیارو چه جوری می­بینن؟ ماهیام دلشون می­گیره؟ داروها بی اثر بودند. مرد، گاهی آن­قدر روی فرش ...مثلا ...

fanoosedariaii.persianblog.ir

داستان چهارم - فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/tag/داستان_چهارم

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: شیوا رمضانی - یکشنبه ۱ اسفند ،۱۳۸٩. کسی به شیشه ها ناخن می کشد. یاد پدربزرگ که می افتم، دلم می گیرد. تنگ می شود دلم. زنده که بود از او می ترسیدم. پدربزرگ بیمار بود. او صداهایی می شنید که ما، من و مادر. نه، اصلا هیچ کس متوجه صداهایی که او می شنید نمی شد. از همان لحظه که پدربزرگ در اتاق را باز کرد و با صدای بلند فریاد زد:- چند بار بگم؟ اتاق جای توپ بازی نیست. عروسکم را محکم بغل کردم.:- بابابزرگ. گاهی که مادر دیر به خانه می آمد، من خوشحال می شدم&...

fanoosedariaii.persianblog.ir

فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/1389/11

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: شیوا رمضانی - یکشنبه ۳ بهمن ،۱۳۸٩. مرد بازنشسته شد. او بیست­و­هفت سال در یک استخر بزرگ پرورش ماهی کار می­کرد. ماهی­های قزل­آلا. زن نگران بود. مرد تمام روز گوشه­ای می­نشست. به یک نقطه خیره می­شد. حرف نمی­زد و مدام سیگار می­کشید. دکتر می­گفت:- افسردگی او از نوع حاد است. در یک غروب ساکت و دلگیر زمستانی، وقتی زن. چرا ماهیا گروهی زندگی می­کنن؟ ماهیا دنیارو چه جوری می­بینن؟ ماهیام دلشون می­گیره؟ داروها بی اثر بودند. مرد، گاهی آن­قدر روی فرش ...مثلا ...

fanoosedariaii.persianblog.ir

داستان دوم - فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/tag/داستان_دوم

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: شیوا رمضانی - یکشنبه ۳ بهمن ،۱۳۸٩. مرد بازنشسته شد. او بیست­و­هفت سال در یک استخر بزرگ پرورش ماهی کار می­کرد. ماهی­های قزل­آلا. زن نگران بود. مرد تمام روز گوشه­ای می­نشست. به یک نقطه خیره می­شد. حرف نمی­زد و مدام سیگار می­کشید. دکتر می­گفت:- افسردگی او از نوع حاد است. در یک غروب ساکت و دلگیر زمستانی، وقتی زن. چرا ماهیا گروهی زندگی می­کنن؟ ماهیا دنیارو چه جوری می­بینن؟ ماهیام دلشون می­گیره؟ داروها بی اثر بودند. مرد، گاهی آن­قدر روی فرش ...مثلا ...

fanoosedariaii.persianblog.ir

فانوس دریایی

http://fanoosedariaii.persianblog.ir/archive

بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. عناوین مطالب منتشر شده این وبلاگ. 1740;کشنبه ۱ اسفند ،۱۳۸٩. 1740;کشنبه ۱ اسفند ،۱۳۸٩. 1740;کشنبه ۳ بهمن ،۱۳۸٩. 1662;نجشنبه ۳٠ دی ،۱۳۸٩.