semena.blogfa.com

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - زير باران بيا قدم بزنيم

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-144.aspx

زير باران بيا قدم بزنيم. زير باران بيا قدم بزنيم. حرف نشنيده اي به هم بزنيم. نو بگوييم و نو بينديشيم. عادت كهنه را به هم بزنيم. و ز باران كمي بياموزيم. كه بباريم و حرف كم بزنيم. كم بباريم اگر، ولي همه جا. عالمي را به چهره نم بزنيم. سخن از عشق خود به خود زيباست. سخن هاي عاشقانه اي به هم بزنيم. قلم زندگي به دل است. زندگي را بيا رقم بزنيم. سالكم قطره ها در انتظار تواند. زير باران بيا قدم بزنيم. نوشته شده در شنبه ۲ بهمن۱۳۸۹ساعت 20:54 توسط متین و کامران. زير باران بيا قدم بزنيم. قالب های پارس اسكین.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/author-ghalamkhaterat.aspx

زير باران بيا قدم بزنيم. زير باران بيا قدم بزنيم. حرف نشنيده اي به هم بزنيم. نو بگوييم و نو بينديشيم. عادت كهنه را به هم بزنيم. و ز باران كمي بياموزيم. كه بباريم و حرف كم بزنيم. كم بباريم اگر، ولي همه جا. عالمي را به چهره نم بزنيم. سخن از عشق خود به خود زيباست. سخن هاي عاشقانه اي به هم بزنيم. قلم زندگي به دل است. زندگي را بيا رقم بزنيم. سالكم قطره ها در انتظار تواند. زير باران بيا قدم بزنيم. نوشته شده در شنبه 2 بهمن1389ساعت 20:54 توسط متین و کامران. تعلقهايي هستند كه در هيچ شناسنامهاي نمينويسند. فقر ، چي...

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - دفترعشق

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-130.aspx

دفتر عشق که بسته شد. دیدم منم تموم شدم. خونم حلال ولی بدون. به پایه تو حروم شدم. اونیکه عاشق شده بود. بد جوری تو کارتو موند. حالا باید فاتحه خوند. به نام تو سند زدم. از تو گله نمیکنم. از دست قلبم شاکیم. چرا گذشتم از خودم. دوست ندارم چشمای من. فردا به آفتاب وا بشه. چه خوب میشه تصمیم تو. دست و دلت نلرزه. بزن تیر خلاص رو. ازاون که عاشقت بود. نوشته شده در دوشنبه ۳ آبان۱۳۸۹ساعت 11:45 توسط رویا. زير باران بيا قدم بزنيم. آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز. قالب های پارس اسكین. هفته او ل بهمن ۱۳۸۹.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - a speacial friend

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-136.aspx

A friend is some one speacial,who can stand inside your shoes. Feel your joy and sadness,not judge you or accuse. Someone you can sit with,not uttering a word. But knowing in your silence,there is something to be heard. To have a friend such as this is something very rare. Cherish this speacial someone with tender loving care. نوشته شده در شنبه ۲۰ آذر۱۳۸۹ساعت 21:6 توسط متین و کامران. زير باران بيا قدم بزنيم. آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز. قالب های پارس اسكین. هفته او ل بهمن ۱۳۸۹. هفته دوم دی ۱۳۸۹.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - تعلق

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-142.aspx

تعلقهايي هستند كه در هيچ شناسنامهاي نمينويسند. به خواهرم متين براي روز تولدش. در طالع من نيست كه نزديك تو باشم. ميگويمت از دور دعا. گر برسانند. اهواز، بيحضور تو تنهاست. بي آفتاب چشم تو كور است. رودي كه بيكران تماشاست. وقتي غروب بي تو ميآيد،. در قاب قلب پنجره، غوغاست. در من، هزار كوچهي دلتنگ. در من، هزار خانهي تنهاست. ميخواستم كنار تو باشم. اما خداي دور نميخواست. حالا كه بي حضور تو شبنم. بر برگهاي خاطره، درياست،. با من سخن بگو كه از اين عشق. تنها صداي آبيات اينجاست. اين شهر با اميد تو زندهست.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/author-pony.aspx

اما نیمه شبی من خواهم رفت از دنیایی که مال من نیست. از زمینی که بیهوده مرا به آن بسته اند. و خواهی دانست که جای چیزی در وجودت خالیست. و خواهی دانست تنها مانده ای و تنها هنگامی خاطرات را میبوسم که درمیابی دیریست مرده ام. من در تو نگاه می کنم و زندگی مرا تکرار میکند. در مرگ اور ترین لحظه های انتظار ،زندگی را در رویاهای خویش دنبال میگیرم. لحظه های عمر من میان این درودو آن بدرود نیست. این آن لحظه ی واقعی است که لحظه های دیگر را انتظار میکشد. نوسانی در لنگر ساعت است که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کسد.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - عروسی

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-134.aspx

اومدم تا یه خبر خوب و بهتون بدم. امروز 11 اذر 1389 یه اتفاق بزرگ افتاده. دوتا از بهترین اعضای این وبلاگ با هم ازدواج کردن. اومدم اینجا تا از طرف خودم و همه ی دوستامون بهشون تبریک بگم و ازشون بخوام این تبریکات صمیمانه ما رو پذیرا باشن و ما رو توی این جشن. داداشی گلم و فریبای عزیزم. من که نتونستم بیام توی جشنتون اما امیدوارم این کارم و به عنوان کادوتون. بپذیرین تا زمانی که خودم بیام و بهتون کادوتوتن. از صمیم قلبم براتون ارزوی خوشبختی میکنم و تبرییییییییییییییییییییییک میگم بهتون. تنها یک زمزمه به گوش میرسد.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - عشق

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-135.aspx

مي انديشم زندگي روياييست و بال و پري دارد به اندازه عشق. بيانديش اندازه عشق در زندگيت چقدر است؟ در کجاي زندگيت است؟ دلم به حال عشق مي سوزد. چرا سالهاست کسي را عاشق نديده ام؟ مگر نمي دانيم براي هر کاري عشق لازم است. رهگذري آرام از کنارم مي گذرد و بدون احساسی مي گويد : صبح بخير. صدايش در صداي باد گم مي شود و به گوش قلبم نمي رسد. زمان مي گذرد و در انتهاي راه مي فهمي چقدر حرف نگفته در دل باقي ماند. حرفهايي که مي توانست راهي به سوي عشق باشد. حرفهاي ناتمامي که در کوچه هاي بن بست زندگي اسيرند. دير شده خيلي دير.

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات -

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-137.aspx

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . . پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشيم جائی از بدنت آسیب ديدگي يا شکستگی نداشته باشه ". پیرمرد غمگین شد، گفت خيلي عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :. يكي از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند . او حتی مرا هم نمی شناسد! هفته چهارم مرد...

ghalamkhaterat.blogfa.com

قلم خاطرات - صداي عجيب

http://www.ghalamkhaterat.blogfa.com/post-139.aspx

اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده. اما آنها به وي گفتند : ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي. مرد گفت : من به تمام نقاط ...