shabemahtabi2.persianblog.ir
شب های مهتابیشب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/
شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
1.8 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
9
SSL
EXTERNAL LINKS
14
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.813 sec
SCORE
6.2
شب های مهتابی | shabemahtabi2.persianblog.ir Reviews
https://shabemahtabi2.persianblog.ir
شب های مهتابی
رفیق - شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/post/4
ساعت ٥:۱٧ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱۱/۸. ای کجایی که دلم برات تنگ شده. شاید هم تو قلبت از سنگ شده. دل من تنگ برات طاقت دوری نداره. چقدر داد زدم هیچکی صدام نداره. عاشقت گشته ام و کشته ی رویت شده ام. صورت ماهت که دیدم زودی بیهوش شدم. من تو را دوست دارم ای رفیق ساده دل. باور نمی کنی بپرس از دوستان اهل دل. کاش می شد که مرا باور کنی. من بشینم جنب تو حرفها آغاز کنی. عشق تو مرا برده از هوش و برم. که نتوانم تو را درخواب هم از یادم بببرم. پروفایل مدیر : سعیدعباسی. لیست وبلاگ های تخصصی. با قدرت پرشین بلاگ.
شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/1387/11
ساعت ٥:٢۱ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱۱/۸. چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری. نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری. غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد. که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری. سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشتهست. تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری. نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم. منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری. ساعت ٥:۱٧ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱۱/۸. ای کجایی که دلم برات تنگ شده. شاید هم تو قلبت از سنگ شده. دل من تنگ برات طاقت دوری نداره. چقدر داد زدم هیچکی صدام نداره. کاش می شد که مرا باور کنی.
شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/1387/12
ساعت ۱٢:۱٩ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱٢/٤. تقدیر مرا چنین نوشتند چرا؟ تقدیر تورا چنین سرشتند چرا؟ تقدیر من از غصه ی تو لبریز است. تقدیرتو از شادی خود گلریز است. تقدیر من این بود که با خاطره ها. باسیل خروشان همین فاصله ها. هر لحظه بوصلت قدری گریه کنم. بر حسرت دیدار توام گریه کنم. تقدیر مرا عطر گل یاس بس است. تقدیر تو تقدیم رز از همنفس است. تقدیر مرا کوچه نشستن باید. وزگوشه ی دل,عشق تو شستن شاید. تقدیر مرا تیشه ی فرهاد نوشت. واز غصه ی هجران دل بیدار نوشت. تقدیر مرا قیس عرب می داند. وآن سوخته ی دور زطرب می داند.
شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/1387/10
ساعت ٦:٢٥ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱٠/٢٤. و مرد سمت زنی عور گام بر می داشت. نفس نفس نفس زن چه گام گرمی داشت. و کلبه ای وسط شاخ جنگلی سرسبز. و از حضور دو تن گرمت ند می زد نبض. دو دست خواهش مرد کابوی دو خنجر را. کسی ندیده گل سرخپوست پر پر را. کجای کاری اینجا شمال تگزاس است. که نام دیگر وحشی گری هم احساس است. تپانچه حکم مگوی به زور خواهش عشق. قرار داد میان دو قلب فاحش عشق. تپانچه خوی عجیبی به مرد وحشی داد. که زن عنان سراپردهء خود از کف داد. لمید، لب به لب از حس مادگی پر شد. زنی که قلب شکسته ش پر از تنفر شد.
شب های مهتابی
http://shabemahtabi2.persianblog.ir/post/5
ساعت ٥:٢۱ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱۱/۸. چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری. نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری. غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد. که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری. سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشتهست. تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری. نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم. منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری. شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم. خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم. خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم. در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم. لیست وبلاگ های تخصصی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
9
میخوای بیا تو - خداحافظی
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/post-19.aspx
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم. خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم. خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم. در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم. و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد. و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد. چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟ خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی. خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی. خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم. خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی ! چون همشون برام عزیزن. ولی بازم ...
میخوای بیا تو - خداحافظی
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/post-24.aspx
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ! برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ! تو را با من نمی خواهم که ما معنا کنم دیگر . برو با یک من دیگر بمان ما شو ، خداحافظ! ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ. مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ. مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را. برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:56 توسط تنهاترين تنها. بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم.
میخوای بیا تو
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/87044.aspx
عشق از دید حاج آقا :استغفرالله. باز از این حرفهای بی ناموسی زدی (جمله عاشقانه:خداوند همه جوانها را به راه راست هدایت کند. عشق از دید دختر حاج آقا : آه خدای من یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم؟ جمله عاشقانه : ندارد! عشق از دبد یه ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول ( جمله عاشقانه : آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوست دارم! عشق از دید بقال سر کوچه : والا دوره ما عشق مشغ نبود ننمون رفت و این سکینه خانومو واسمون گرفت ( جمله عاشقانه : سکینه شام چی داریم. واسه ناهار بریم سورنتو؟ ضرب میشود ،...
میخوای بیا تو -
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/post-22.aspx
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافیست لازم نیست آنرا در قلبش فروکنی یا گلویش را با آن بشکافی پرهایش را بزن خاطره پریدن با او کاری میکند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند. نوشته شده در سه شنبه هجدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 4:52 توسط تنهاترين تنها. بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم. شدم ان عاشق دیوانه که بودم. در نهان خانه ی جانم ,گل روی تو درخشید. باغ صد خاطره خندید,عطر صد خاطره پیچید. یادم امد که شبی باهم از ان کوچه گذشتیم,. بی تو اما به چ...
میخوای بیا تو - تقدیر
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/post-16.aspx
تقدیر مرا چنین نوشتند چرا؟ تقدیر تورا چنین سرشتند چرا؟ تقدیر من از غصه ی تو لبریز است. تقدیرتو از شادی خود گلریز است. تقدیر من این بود که با خاطره ها. باسیل خروشان همین فاصله ها. هر لحظه بوصلت قدری گریه کنم. بر حسرت دیدار توام گریه کنم. تقدیر مرا عطر گل یاس بس است. تقدیر تو تقدیم رز از همنفس است. تقدیر مرا کوچه نشستن باید. وزگوشه ی دل,عشق تو شستن شاید. تقدیر مرا تیشه ی فرهاد نوشت. واز غصه ی هجران دل بیدار نوشت. تقدیر مرا قیس عرب می داند. وآن سوخته ی دور زطرب می داند. تقدیر مرا سوخته پر پرونه. در نهان خان...
میخوای بیا تو
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/87121.aspx
تقدیر مرا چنین نوشتند چرا؟ تقدیر تورا چنین سرشتند چرا؟ تقدیر من از غصه ی تو لبریز است. تقدیرتو از شادی خود گلریز است. تقدیر من این بود که با خاطره ها. باسیل خروشان همین فاصله ها. هر لحظه بوصلت قدری گریه کنم. بر حسرت دیدار توام گریه کنم. تقدیر مرا عطر گل یاس بس است. تقدیر تو تقدیم رز از همنفس است. تقدیر مرا کوچه نشستن باید. وزگوشه ی دل,عشق تو شستن شاید. تقدیر مرا تیشه ی فرهاد نوشت. واز غصه ی هجران دل بیدار نوشت. تقدیر مرا قیس عرب می داند. وآن سوخته ی دور زطرب می داند. تقدیر مرا سوخته پر پرونه. در نهان خان...
میخوای بیا تو
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/88073.aspx
و مرد سمت زنی عور گام بر می داشت. نفس نفس نفس زن چه گام گرمی داشت. و کلبه ای وسط شاخ جنگلی سرسبز. و از حضور دو تن گرمت ند می زد نبض. دو دست خواهش مرد کابوی دو خنجر را. کسی ندیده گل سرخپوست پر پر را. کجای کاری اینجا شمال تگزاس است. که نام دیگر وحشی گری هم احساس است. تپانچه حکم مگوی به زور خواهش عشق. قرار داد میان دو قلب فاحش عشق. تپانچه خوی عجیبی به مرد وحشی داد. که زن عنان سراپردهء خود از کف داد. لمید، لب به لب از حس مادگی پر شد. زنی که قلب شکسته ش پر از تنفر شد. و مادیان که نفس می کشید پی در پی ! نوشته ...
میخوای بیا تو - گل سرخپوست
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/post-21.aspx
و مرد سمت زنی عور گام بر می داشت. نفس نفس نفس زن چه گام گرمی داشت. و کلبه ای وسط شاخ جنگلی سرسبز. و از حضور دو تن گرمت ند می زد نبض. دو دست خواهش مرد کابوی دو خنجر را. کسی ندیده گل سرخپوست پر پر را. کجای کاری اینجا شمال تگزاس است. که نام دیگر وحشی گری هم احساس است. تپانچه حکم مگوی به زور خواهش عشق. قرار داد میان دو قلب فاحش عشق. تپانچه خوی عجیبی به مرد وحشی داد. که زن عنان سراپردهء خود از کف داد. لمید، لب به لب از حس مادگی پر شد. زنی که قلب شکسته ش پر از تنفر شد. و مادیان که نفس می کشید پی در پی ! خوشه ی...
میخوای بیا تو
http://www.barobaksebahal.blogfa.com/89033.aspx
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافیست لازم نیست آنرا در قلبش فروکنی یا گلویش را با آن بشکافی پرهایش را بزن خاطره پریدن با او کاری میکند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند. نوشته شده در سه شنبه هجدهم خرداد 1389ساعت 4:52 توسط تنهاترين تنها. بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم. شدم ان عاشق دیوانه که بودم. در نهان خانه ی جانم ,گل روی تو درخشید. باغ صد خاطره خندید,عطر صد خاطره پیچید. یادم امد که شبی باهم از ان کوچه گذشتیم,. بی تو اما به چ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
14
asemaneabi
ستاره
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1391. گاهی لازم است که نباشی! شاید نبودنت بودنت را به خاطر آورد . اما دور نباش . دوری همیشه دلتنگی نمی آورد . فراموشی همان نزدیکیهاست . مدتی است که بودنت رو کم دارم ، تنهام نزار ، . پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390. یکشنبه 1 آبانماه سال 1390. میشینی توی خونه که یکم استراحت کنی تا مثلا یکم از استرس های محل کارت کم بشه. ولی بجاش مشکلات ، افکار و استرس های دیگه میان سراقت مثل. فکر کردن به بچه ای که توی راهه ولی هنوز هیچیش آماده نیست. انتظارات نا بجای بزرگترها. سهشنبه 19 مهرماه سال 1390.
Account Suspended
This Account has been suspended. Contact your hosting provider for more information.
shabemahtabi
شهرهای زیبایی که بر روی آب شناورند ( تصاویر). که بر روی آب شناورند. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به سفرهای توریستی و گردشگردی و جهانگردی علاقه مند هستید و یا قصد سفر به مکان های دیدنی دنیا را دارید، در این مطلب برای شما پیشنهادی هیجان انگیز داریم. سفر به چند شهر زیبا که کوچه و خیابان هایش را آب گرفته است! همه ی این شهرها مانند یک تکه چوب بر روی آب شناور هستند و به نوعی گستردگی کانال های آب را به رخ ما می کشند! ۱ شهر GIETHOORN در کشور هلند. ۲ شهر ANNECY در کشور فرانسه. شهر SUZHOU در کشور چین. تاریخی...
گرعشق نباشد به چه کار آید دل
گرعشق نباشد به چه کار آید دل. اگر خواهی جهان درکف واقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و خیر مقدم حضور شما بازدیدکننده گرامی. قبل از هر چیزی نکته ی مهمی را به عرضتون برسونم. بنده تخصص آنچنانی تووبلاگ نویسی ندارم و هرچیزی را میبینید اگه خوب نبود ازتون معذرت میخواخواهش میکنم پیشنهاد بدید بهتر بکنم واگه خوشتون اومد بازم نظر بدین. وقتی میخوام یک سطر. از خودم بنویسم انگار که. قراره از همه دنیا بنویسم ،. اما همیشه اعتقاد دارم که. بیوگرافی من همین خود خودم. اما در چند خط:.
شب های مهتابی
ساعت ۱٢:۱٩ ب.ظ روز ۱۳۸٧/۱٢/٤. تقدیر مرا چنین نوشتند چرا؟ تقدیر تورا چنین سرشتند چرا؟ تقدیر من از غصه ی تو لبریز است. تقدیرتو از شادی خود گلریز است. تقدیر من این بود که با خاطره ها. باسیل خروشان همین فاصله ها. هر لحظه بوصلت قدری گریه کنم. بر حسرت دیدار توام گریه کنم. تقدیر مرا عطر گل یاس بس است. تقدیر تو تقدیم رز از همنفس است. تقدیر مرا کوچه نشستن باید. وزگوشه ی دل,عشق تو شستن شاید. تقدیر مرا تیشه ی فرهاد نوشت. واز غصه ی هجران دل بیدار نوشت. تقدیر مرا قیس عرب می داند. وآن سوخته ی دور زطرب می داند. تو بکش...
زیر نور مهتاب
شب های رویایی من. دوستان به علت گرفتاری این وبلاگ تا سه هفته به روز نمی شود. دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ ساعت 00 و 40 دقیقه و 59 ثانیه ] [ فاطمه (ح). یکشنبه 18 مرداد 1394 ] [ ساعت 23 و 03 دقیقه و 48 ثانیه ] [ فاطمه (ح). قدم بزن در کوچه های زندگی. و گاهی آرام پرواز کن. این آبی بی کران مال تو نباشد. جمعه 16 مرداد 1394 ] [ ساعت 22 و 55 دقیقه و 38 ثانیه ] [ فاطمه (ح). شلوغ شلوغ است اطرافم. اطرافم تنهایی موج می زند. و لیکن به ساحل نمی رسم. دوشنبه 12 مرداد 1394 ] [ ساعت 23 و 30 دقیقه و 17 ثانیه ] [ فاطمه (ح).
shabemahtabi73
فریاد سکوت
باید که برای هم اتفاق می افتادیم! تا من خیلی چیزها را یاد بگیرم. می توان هر روز لاف عاشقی زد وقتی عاشق نیستی. دیگر برای هیچکس غرورم را زیر پا نگذارم. به هیچکس وابسته نشوم. قلبم را نبخشم به هر آدمی. به چشم اعتماد کنم نه به زبان. من باید یاد میگرفتم. همه ی آدمها خوب نیستند". همه حرفها راست نیستند". سه شنبه چهارم تیر 1392 21:2 ن.م. روابط به هم می خورند! چون گاهی فکر می کنیم شبیه هم هستیم ،. اما بعدا می فهمیم هم سلیقه نیستیم. و بلد نیستیم تفاوت سلیقه ها را تحمل کنیم! گاهی مطمئن می شویم کسی مال ماست ,. اما یک...
××ـــ شب مهتابيـــــ ـــ××
سوختن یکی رو تماشا کردن. نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد۱۳۹۱ساعت 12:38 PM. با توام پسرجان ! دختری که روسری بد رنگ رو که براش خریدی سر میکنه و میاد به دیدنت ! دختری که وقتی قدم می زنید و یه پسر خوشتیپ تر میبینه خودشو بیشتر میچسبونه بهت! دختری که وقتی از همه شاکی هستی و داد میزنی هیچی نمیگه فقط آروم دستتو میگیره! دختری که روز زن واسش یه شاخه گل میخری با یه لبخند غمگین میگه مهم خودتی ! حق نداری دل این دخترو بشکنی. نوشته شده در سه شنبه ۳ مرداد۱۳۹۱ساعت 11:39 AM. م ن چکن ویسه احساسات تو نیست م. دوس ت دار م".
شب مهتابی
اوست که مال من است . نمی دانم . فرقی نمی کند . چند وقتی است که هیچ چیزی فرقی نمی کند . نه او حال مرا می پرسد نه برایش اهمیت دارم . او پی مشکلات خودش است و من نیز سعی می کنم با زندگی سر خود را گرم کنم تا نبودنش را کمتر حس کنم . سعی می کنم با فکر به روزهایی که خوب بود این روز های بد را بگذرانم . سعی می کنم اگر دیگر برایش اهمیت ندارم اما همین که او حالش خوب است خوش باشم و خوب . سخته خیلی سخته او دیگر با من نیست . دیگر حالم را نمی پرسد دیگر نگرانم نمی شود . دیگر نمی گوید کجایی؟ قالب های پارس اسكین.