shabhayekavir2000.blogfa.com
شبهای کویرشبهای کویر -
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/
شبهای کویر -
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
0.4 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
14
SSL
EXTERNAL LINKS
0
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.359 sec
SCORE
6.2
شبهای کویر | shabhayekavir2000.blogfa.com Reviews
https://shabhayekavir2000.blogfa.com
شبهای کویر -
شبهای کویر - خالی از خود
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/post/8
و من در تنهاترین نقطه ای که می تواند یک انسان بایستد ایستاده ام. به دور دست ها می اندیشم و احساس می کنم در انتهای راه قرار گرفته ام. سرابی که خورشیدش غروب کرد. کشتی که به گل نشست. و لحظه ها عبور من در خویشند. یاد استاد به خیر. من از دیگران به خود پنا می برم و از خود به خود. و نمی دانم خود را به دست گرم که سپارم. هر چند مرا از دستان گریز است و از گرما هراس. نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ساعت 20:20 توسط شبهای. به یگانه استادم : دکتر ع.ش. Http:/ seagh.blogfa.com/post-669.aspx.
شبهای کویر
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/1390/12
انگار در من فرو رفته است. در تمامی رگ ها و ریشه. در تممی لحظه ها و روز ها. دیگر با من نیست اصلا من است. نمی دانم من مانده ام یا تلخی. و دلخوشم به عبور. روزها و روها و روزها گذشته و من دلخوشیم نماندن و جاوید نبودن است. نه به معنای مرگ. انگار از اول هستی نداشته. از تمامی ذهن ها و خاطره ها حذف شوم. همه چیز سر جای خود باشد. و من نیز جای خود. نبودن و هست نشدن. خداوندی که من ساخته ام اینقدر بزرگ است که اگر بخواهد می شود. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 0:1 توسط شبهای. به یگانه استادم : دکتر ع.ش.
شبهای کویر - سکوت
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/post/6
سکوت بود و یک دریا غروب. سکوت بود و یک صحرا سرود. سکوت بود یک دنیا عبور . نوشته شده در جمعه سی ام دی ۱۳۹۰ساعت 1:12 توسط شبهای. به یگانه استادم : دکتر ع.ش. بی تاب بودنت و شنیدنت شدم اما افسوس دست تقدیر مرا در آن زمان فراموش کرده بود. حال من مانده ام و هبوطی در بی کسی و گفتگوهایی ناگفته در تنهایی و شب هایی از جنس کویر و . Http:/ seagh.blogfa.com/post-669.aspx.
شبهای کویر
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/1390/10
سکوت بود و یک دریا غروب. سکوت بود و یک صحرا سرود. سکوت بود یک دنیا عبور . نوشته شده در جمعه سی ام دی ۱۳۹۰ساعت 1:12 توسط شبهای. انگار عبور نمی کند. انگار در من است. انگار بی من تاب نمی آورد. انگار بی من تمام می شود و با من آغاز. انگار چشم از چشمانم بر نمی دارد. انگار در حسرت دیدارم سر به بیابان می گذارد و در دیدنم عطش پایان نمی گیرد. انگار با من است و بی من نیست. هیچ می شود و نیست می شود . چه حس خوبی است معبود کسی بودن . و من حس خوبی دارم که معبود توام. انگار قرار است این درد تا ابد بماند. کاش میشد نیست شد.
شبهای کویر - کدامین کوه فریاد برآورم
http://shabhayekavir2000.blogfa.com/post/7
کدامین کوه فریاد برآورم. نمی دانم چه کنم تا از ایت دلتنگی رهایی یابم. آنچنان در چنگال غم اسیر که نه راه پیش دارم و نه راه پس. و انگار روزگار قرار است اینچنین برای من نوای زیستن سر دهد. هیچ در من نمی تواند هوایی تازه بدمد جز حسرتی از روزهایی که رفت و دیگر باز نخواهد گشت. گاه انسان شعر است و حرف دل با شعر می گوید. گاه شعر شاعری حرف دل می زند و ما زمزمه می کنیم. و گاه نه شاعریم و نه شاعری . و سکوت می کنیم و سکوت می کنیم و سکوت می کنیم و سکوت . نوشته شده در شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 0:22 توسط شبهای.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
14
shabhayeitanhayeiman.blogfa.com
shabhayei tanhayei man
برای درخت های کنار جاده فرقی ندارد،. کسی که در سفر است،. می رود یا می آید! برای من اما فرق زیادی دارند،. درختان مسیری که از تو دورم می کند. درختان مسیری که به تو نزدیکم . نوشته شده در جمعه هفتم تیر 1392ساعت 12:36 توسط متین. آسیمه دویده ام به خوابی دیگر. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اسفند 1391ساعت 14:17 توسط متین. آسیمه دویده ام به خوابی دیگر. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اسفند 1391ساعت 14:17 توسط متین. بگذار فراموش كنم لحظه هايي كه در سرماي بي كسي لرزيدم. الان اگه بدونيد سيستم بغلي ام چه خبره؟
شبهای جدایی
وقتست که بنشینی و گیسو بگشایی* *تا با تو بگویم غم شبهای جدایی. بر خلاف بقیه پستهام این یکی خیلی کوچولوئه. هر کی آدرس جدید می خواد کامنت بذاره. همیشه میام اینجا و نظراتتون رو می خونم ولی هیچ کدومو اینجا تایید نمی کنم. فقط یه عذرخواهی. نمی تونم آدرس جدید رو به کسانی که درست نمی شناسم بدم. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر 1391ساعت 8:57 توسط یاسی.
شبهای کابل
چقدر بوی بهارم آرزوست بهارم. وقتی دورم از سایه خنکای تن تو ،. این روزهای زمستانی هم به سر می آید روزی. چقدر دور است از بهارش بهارم. گله یی نیست از سرنوشتی که با هم نوشتیم. و چقدر زیبا نوشتیم. بهار و پاییز دل های یخ زده را از میان گرمای تابستان عبور می دهند. ما فصل های خوب تن زمین. و سلسله کوه های بلندیم. ما زیبایی زایش برگ های جوان. ریزش سبک اخم درخت میان جنگل زرد. چقدر این روزها هوس تو شدن دارم. گاهی آنقدر پیچیده ایی که شاخه هایت به بلندی سرزمین بوداست. زمانی هم چنان ساده ایی چون لبخند کودکانه ی آمو دریا.
شب های کابل
سلسله همایش ادبی خانه ادبیات افغانستان. راهاندازی نسخه تازه پایگاه اینترنتی خانه ادبیات افغانستان. به آگاهی همه مراجعهکنندگان به این وبلاگ میرساند با توجه به راهاندازی نسخه تازه پایگاه اینترنتی. از این پس، این وبلاگ و دیگر وبلاگهای خانه ادبیات افغانستان تعطیل میشود. هرگونه خبررسانی تلاشهای. به صورت انحصاری در این نشانی صورت میگیرد:. Http:/ www.khane-adabiat.com/. از همراهی شما در طول این سالها بسیار سپاسگزاریم. همچنان همراه ما باشید. فراخوان هفتمین جشنواره ادبی قند پارسی ویژه شعر و قصه جوان افغانستان.
دنیای بهانه
بازدید امروز : (3) ، دیروز: (5) ، کل بازدیدها:(73189). هر که در انتخاب برادران، ارزیابی را مقد م ندارد، فریب خوردگی او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند . [امام علی علیه السلام]. داستان های آموزنده و جالب. ماجرای بازی نیوتن ،پاسکال و انیشتین. دانشمندان تصمیم میگیرند که قایم باشک بازی کنند. از بخت بد “انیشتین” اولین کسی است که باید چشم بگذارد. او باید تا? بشمرد و سپس شروع به گشتن کند. همه شروع به قایم شدن میکنند به جز” نیوتن “. نیوتن فقط یک مربع یک متری روی زمین می کشد. من پاسکال هستم ، پس”سوک سوک. مرد در ...
شبهای کویر
انگار در من فرو رفته است. در تمامی رگ ها و ریشه. در تممی لحظه ها و روز ها. دیگر با من نیست اصلا من است. نمی دانم من مانده ام یا تلخی. و دلخوشم به عبور. روزها و روها و روزها گذشته و من دلخوشیم نماندن و جاوید نبودن است. نه به معنای مرگ. انگار از اول هستی نداشته. از تمامی ذهن ها و خاطره ها حذف شوم. همه چیز سر جای خود باشد. و من نیز جای خود. نبودن و هست نشدن. خداوندی که من ساخته ام اینقدر بزرگ است که اگر بخواهد می شود. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 0:1 توسط شبهای. سرابی که خورشیدش غروب کرد.
shabhayekenareatish.blogfa.com
شب های کنــار آتیش
شب های کنار آتیش. شدم فاحشه دست روزگار. عشق تجاوز می کند. بدبختی تجاوز می کند. انکه قدرت دارد تجاوز می کند. و من حامله فرزندی هستم. بترسید از روزی که "فرزندم "به دنیا بیاید. یکشنبه پنجم خرداد 1392 10:35 محمد. به سلامتی هرچی نامرده. که اگه نبودن مردونگی معنایی نداشت. یه مرد همیشه مرده.روزمون مبارک بچه ها. هه دیروز خدا به اقامون یه دختر هدیه داد! به این میگن کادوی روز پدر. شنبه چهارم خرداد 1392 19:55 محمد. بچه ها یه مشکل کاریه خیلی بزرگ دارم. واسم دعا کنید بتونم خیلی زود و به راحتی حلش کنم. چوپانی می کشم ک...
یــلــداهـــای خــــامـــوشـــ مـــنــــ
تقدیم به تنها امید زندگی ام . نیمای مهربانم. همیشه عاشقت می مانم. من و نیما کنار هم خوشبختی رو لمس می کنیم. و اونو به عرصه ی تماشا می ذاریم . همه چی عوض شده . نوشته شده در ساعت توسط یلدا. روزها، پر و خالی می شوند. مثل فنجان های چای. در کافه های بعد از ظهر. هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. در آن سوی میز نشسته باشی. روی کاشی ها می افتد. حواس ما را پرت می کند. پن : دلم برات تنگه. نوشته شده در ساعت توسط یلدا. فکر جدایی از تنت بند بند وجودم را از هم گسیخته . نیستم . . . بیا و نهال وجودم را با حضورت سبز. صدا کن مرا .
شهرخیال
دلم برایت تنگ می شود حتی اگر پشت پلکهایم باشی. این شعر را همین حالا بخوان. هنگام سرودنش چقدر عاشق بودم. همین حالا بخوان این. ومثل شانه های تو. نوشته شده در پنجشنبه یازدهم فروردین 1390ساعت 16:57 توسط SAMIR. اهل دلی میگفت:تاریخ تولدت مهم نیست,تاریخ تحولت مهمه. اهل کجا بودنت مهم نیست, اهل و بجا بودنت مهمه. منطقه زندگیت مهم نیست,منطق زندگیت مهمه. نوشته شده در جمعه یازدهم مهر 1393ساعت 22:38 توسط SAMIR. یک وقت هایی باید. روی یک تکه کاغذ بنویسی. وبچسبانی پشت شیشه ی افکارت. باید به خودت استراحت بدهی. نوشته شده د...
آب و رنگ
این بالا تنها یک خداهست,خدای تمام دنیا. موزه هنر های معاصر. فقط آمدم با کلی تاخیر بگم،حال دلم خوبه.یه سقف دو نفره ساختیم. به امید روزهای بهترو بهتر. یکشنبه هجدهم خرداد 1393 ] [ 12:13 ] [ تینا ]. خیلیدلم گرفته از خیلیاااااااااااااااااا. یکشنبه یازدهم فروردین 1392 ] [ 21:20 ] [ تینا ]. اینجا هوا هم مشغله دارد. اینجا سکوت،فریاد را می خواهد. اینجا چشم ها دنبال کابوس شبانه می گردند. اینجا آدم ها بیکار نشسته اند،چون کوه ها به هم می رسند. اینجا هر کس ساز خودش را می زند. سه شنبه نهم آبان 1391 ] [ 18:52 ] [ تینا ].
شبهای خورشید
The Nights Of The Sun. هرجای دنیایی دلم اونجاست. من کعبه مو دور تو می سازم. من پشت کردم به همه دنیا. تا رو به تو سجاده بندازم. هر روز ،حسم تازه تر میشه. غرق تو میشم بلکه دریا شم. بیزارم از اینکه تمام عمر. از روی عادت،عاشقت باشم. گاهی پرستیدن عبادت نیست. با اینکه سر رو مهر میذاری. گاهی برای دیدن عشقت. باید سر از رو مهر برداری. یک عمر هردردی به من دادی. حس می کنم عین نیازم بود. جایی که افتادم به پای تو. زیباترین جای نمازم بود. هفته سوم دی 1393. هفته دوم دی 1393. هفته چهارم آذر 1393. هفته دوم آذر 1393.