shabkadeah.blogfa.com

tandis72.blogfa.com

تندیس - تندیسی از" روز مبادا"

http://tandis72.blogfa.com/post-25.aspx

تندیسی از روز مبادا. بی تو هر روز چون روز مباداست. نه هست های ما چنان که بایدند و نه باید ها. مثل همیشه آخر حرفم را و حرف آخرم با بغض میخورم. عمریست که لبخند های لاغرم را در دل ذخیره می کنم. باشد برای روز مبادا . اما در صفحه ی تقویم روزی بنام روز مبادا نیست. روز مبادا روزیست شبیه دیروز. روزی است شبیه فردا. روزی درست مثل همین روزهای ماست. اما چه کسی می داند؟ شاید امروز همان روز مباداست. بی تو هر روز چون روز مباداست . نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۲/۱۶ساعت 8:14 PM. شادی را هدیه کن به کسانی که آن را از تو گرفتند.

moonesetanhaii.blogfa.com

مونس تنهایی - I don’t know why.....

http://moonesetanhaii.blogfa.com/post-106.aspx

زندگی بهشت بود اگر مونس تنهایی هایم تو بودی. I don’t know why. I don’t know why but I m not very good. I don’t know why but I want to cry. I don’t know why but. But why everything is gonna be bad? Why i cant speak with any one? Why the clock of my life is stop in a bad time? Why there is no person who can understand myyyyy felling? I need my friends now! But where are they? How can they help me? From everything and every person who wanna bother me! Everything is gonna be happen together! سر شار از احساس.

moonesetanhaii.blogfa.com

مونس تنهایی - عروسی!!!!(سوال 3)

http://moonesetanhaii.blogfa.com/post-105.aspx

زندگی بهشت بود اگر مونس تنهایی هایم تو بودی. حسابی هوس عروسی کرده بودم. با این حال بازم نتونستم اون طور که باید دلی از عزا در بیارم. عروس و داماد جفتشون تپل و بامزه بودن. اخییییییییییه داماد خیلی تپلو بود. قبل از اینکه ازدواج کنه بهش میگفتیم مهدی تپل! اییییییییییییشالا به پای هم پیر شن! اخر شب که داشتن عروس و میبردن واسه بزن و برقص اخر شبی هر قدم که انسیه (عروس) راه میومد مهدی یه وجب شنل و چادرشو! هی تو دلم میگفتم بابا ولش کن بدبختو بذار حداقل جلوشو ببینه! شرا سر گوسفند بیچاره رو میبرن اخه؟ یه عالمه سوال...

tandis72.blogfa.com

تندیس - تندیسی از "صبر خدا"

http://tandis72.blogfa.com/post-14.aspx

تندیسی از صبر خدا. عجب صبری خدا دارد . . . عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم . عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ، زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،نخستین نعره ی مستانه را خاموش ، آندم بر لب پیمانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! شادی را ...

moonesetanhaii.blogfa.com

مونس تنهایی - نمیدونم باید بهت چی بگم!!!؟؟؟

http://moonesetanhaii.blogfa.com/post-108.aspx

زندگی بهشت بود اگر مونس تنهایی هایم تو بودی. نمیدونم باید بهت چی بگم! گاهی اوقات ادما خسته میشن! از دور و برش. گاهی اوقات اینقدر احساس تنهایی میکنیم که نمیدونیم باید به کدوم در بریم و به کی و چی بگیم تنهاییم! گاهی اوقات اینقدر دلمون میگیره .که. زندگیه دیگه هر روز صبح از خواب پا میشیم به امید یه دنیای دیگه یه روز دیگه یه عشق شایدم یه حس جدید. یه روز وقتی یه نفر پیدا میشه و بهت میگه خیلی دوستت داره. هزارتا چیز ته دلت با خودت میگی هزار و یک جور سوال عجیب و غریب میاد تو ذهنت که جوابشون شاید هیچ وقت پیدا نشه!

moonesetanhaii.blogfa.com

مونس تنهایی - باز هم...

http://moonesetanhaii.blogfa.com/post-113.aspx

زندگی بهشت بود اگر مونس تنهایی هایم تو بودی. باز هم امدی و بی خبر تر از همیشه.رفتی. باشد امروز هم مثل تمام روز های دیگر وارد تقویم خاطراتم شد. و من دیگر به دوباره دیدنت فکر نمی کنم. انگار این روزها دوباره دیدنت ازارم میدهد. میخواهم تو را رها کنم.در تار و پود این دل مشغولی های بی فرجام. خوشبختی یا بدبختی ات دیگر مهم نیست. دیگر برایت هیچ ارزویی هم ندارم! نوشته شده در پنجشنبه ۳ آذر۱۳۹۰ساعت 2:29 توسط بهاره. سر شار از احساس. یه خردادیه به تمام معنا(13). ریسک کردن و دوست دارم. زودرنجم ولی کینه ای نیستم.

tandis72.blogfa.com

تندیس - تندیسی از "سوال"

http://tandis72.blogfa.com/post-17.aspx

به چه مانند کنم؟ به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟ به دل تیره ی شب ، به یکی هاله ی دود ،. یا به یک ابر سیاه. که پریشان شده و ریخته بر چهره ی ماه. به نوازشگر جان یا به لطفی که نهد. گرم نوازی در سیم. یا بدان شعله ی شمعی که بلرزد ز نسیم. به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟ به یکی نغمه ی جادویی از پنجه ی گرم ،. به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر. یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب. به غزلهای نوازشگر حافظ در شب. یا به سرمستی طغیانگر ایام شباب. به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟ به صفای گل سرخی که بخندد در باغ.

tandis72.blogfa.com

تندیس - تندیسی از " دروغ"

http://tandis72.blogfa.com/post-26.aspx

دروغ می گفت . . . دروغ می گفت ، دیگری را دوست داشت. بارها می گفتم : دوستم داری؟ تا دیروز خاموش بودم ، از پای شکست. افتادم و گفتم : راست بگو تو را خواهم بخشید. فریاد زدم : راستش را بگو! هر چه که هست! تو را خواهم بخشید. و گفتم : هر چه که سنگین باشد از تو خواهم گذشت. عاقبت با آرزوی فراوان آمد و گفت :. دیگری را دوست داشتم . تو که سالها به من دروغ می گفتی! اما این بار من دروغ می گویم که :. تو را خواهم بخشید . . . نوشته شده در ۸۹/۱۲/۲۱ساعت 23:17 PM. شادی را هدیه کن به کسانی که آن را از تو گرفتند.

moonesetanhaii.blogfa.com

مونس تنهایی - هفت روز میگذرد......

http://moonesetanhaii.blogfa.com/post-115.aspx

زندگی بهشت بود اگر مونس تنهایی هایم تو بودی. هفت روز میگذرد از نبودنت. از اخرین باری که دیگران صدایت را شنیدند. از اخرین باری که دوستانت تو را دیدند. از اخرین باری که بودی. از اخرین باری که. اشک هایم به هیچ دردت نمیخورد اما بی وقفه پایین می ایند! چرایش را نمیدانم.مگر من چند بار تو را دیدم. شاید فقط برای خودم گریه میکنم. امروز سرخاکت وقتی دایی زد زیر گریه میخواستم فریاد بزنم. حسین جان زود رفتی. هنوز وقت بود برای بودن.برای حس کردن.برای زندگی کردن. مریم مادرت را ارام میکند اما صورت جوانش انگار چروک افتاده.