sheretanhaei.blogfa.com
شعر تنهاييشعر تنهايي - گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم
http://sheretanhaei.blogfa.com/
شعر تنهايي - گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم
http://sheretanhaei.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
63
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.322 sec
SCORE
6.2
شعر تنهايي | sheretanhaei.blogfa.com Reviews
https://sheretanhaei.blogfa.com
شعر تنهايي - گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم
شعر تنهايي
http://www.sheretanhaei.blogfa.com/9004.aspx
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. خیلی وقته دیگه بارون نزده. خیلی وقته دیگه بارون نزده. رنگ عشق به این خیابون نزده. خیلی وقته ابری پر پر نشده. دل آسمون سبک تر نشده. مه سرد رو تن پنجره ها. مثله بغضه توی سینه ی منه. ابر چشمام پر اشکه ای خدا. وقتشه دوباره بارون بزنه. خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده. قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده. بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست. کوه غصه از دلم رفتنی نیست. حرف عشق تو رو من با کی بگم. همه حرفا که آخه گفتنی نیست. خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده. قلبم از دوری تو.
شعر تنهايي
http://www.sheretanhaei.blogfa.com/8910.aspx
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. دلم گرفته ای دوست. دلم گرفته، اي دوست! دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من. گر از قفس گريزم، كجا روم، كجا من؟ كه راهي به گلشني ندانم. كه ديده برگشودم به كنج تنگنا، من. نه بستهام به كس دل، نه بسته دل به من كس. چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من. ز من هر آنكه او دور، چو دل به سينه نزديك. به من هر آنكه نزديك، ازو جدا، جدا، من! نه چشم دل به سويي، نه باده در سبويي. كه تر كنم گلويي به ياد آشنا، من. ز بودنم چه افزود؟ كه گويدم به پاسخ كه زندهام چرا من؟ دلم گرفته اي دوست!
شعر تنهايي
http://www.sheretanhaei.blogfa.com/9002.aspx
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. من اینجا بس دلم تنگ است. من اینجا بس دلم تنگ است. و هر سازی که می بینم بد آهنگ است. بیا ره توشه برداریم. قدم در راه بی برگشت بگذاریم. ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت 1390ساعت 1:43 توسط جواد اكبري. کافیست کمی خسته شوی . ( گروس عبدالملکی ). صدای قلب نیست . صدای پای تو است كه شب ها در سینه ام می دوی ! كافیست كمی خسته شوی . كافیست كمی بایستی ! نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت 1390ساعت 1:17 توسط جواد اكبري.
شعر تنهايي - سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
http://www.sheretanhaei.blogfa.com/post-27.aspx
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد. سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد. تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد. بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من. که بغض آشنای ابر گریه می خواهد. بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم. و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد. چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی. که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 13:56 توسط جواد اكبري. بسترم صدف خالی یک تنهایی و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری!
شعر تنهايي - خیلی وقته دیگه بارون نزده
http://www.sheretanhaei.blogfa.com/post-31.aspx
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. خیلی وقته دیگه بارون نزده. خیلی وقته دیگه بارون نزده. رنگ عشق به این خیابون نزده. خیلی وقته ابری پر پر نشده. دل آسمون سبک تر نشده. مه سرد رو تن پنجره ها. مثله بغضه توی سینه ی منه. ابر چشمام پر اشکه ای خدا. وقتشه دوباره بارون بزنه. خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده. قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده. بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست. کوه غصه از دلم رفتنی نیست. حرف عشق تو رو من با کی بگم. همه حرفا که آخه گفتنی نیست. خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده. قلبم از دوری تو.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
انتحار طبیعت - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/post/33
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ٩:٤۳ ق.ظ روز ۱۳٩۳/٢/۱۸ کلمات کلیدی:. کوه این میهن به جانم انتحاری میکند. کفتر اقبال بختم را فراری میکند. می کشد از آسمان مارا به زیر خشم خود. خاک وخونش را برویم باز جاری میکند. جوجه ی گنچشک من زین ماجرا بی دانه شد. آمده در روی خاکم بی قراری میکند. زخم را مرهم نمی ماند که اندم زنده ام. بعد مرگم شهر من را اضطراری میکند. درکنار وسعت این این فاجعه شب هرطرف. مادرم باناله هایش داغ داری میکنید. روح انسان مسخ می گردد که در این ماجرا. روی اجساد عزیزان یاد گاری میکند.
زمستان - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/post/29
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:۳۳ ق.ظ روز ۱۳٩٢/۱٢/٢٢ کلمات کلیدی:. هوا بسیار دلگیرو در این بیغوله زندانی. میان دخمه جان دادم کجاشد حس انسانی. شبی بی همسفرتنها ازاین وادی سفرکردم. شکسته زورقم را درمیان بحر طوفانی. اگردست محبت را بسوی دست تو یازم. بدون آنکه می خوانی مرا از خویش میرانی. نظرفرما دراین بوستان یکی خوش ویکی گریان. خداحافظ ازاین محفل گذشت این روز مهمانی. درون خانه ام غوغا نشست آن کودکم تنها. زمین سخت آسمان بالا به هرابعاد بحرانی. زمین افتاده ام این دم مرا از خاک بالاکن. استاد ایرج شمس زاده.
صدای انفجار - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/post/26
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:٠٢ ق.ظ روز ۱۳٩٢/٩/٧ کلمات کلیدی:. خسته ام زین بازی ی شطرنج سرد روزگار. فصل سرد عاطفه هرگز نمی گردد بهار. در مسیرحیله ونیرنگ جای عشق نیست. آب پاک معرفت خشکید در این جوی بار. درگلویم بغض پنهان گشته در این ماجرا. آب چشمم می رود در جوی چون رنگ انار. ساز برگ زندگی ویران شود دراین سرا. واژه های خاطراتم خفته درگردو غبار. می سرایم شرح حالم را درین مجموعه ای. می گذارم خاطراتم را برایت یاد گار. می روم در بستر خوابم به رنگ شهر خود. می شوم بیدار این جا با صدای انفجار.
تکرار - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/post/28
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:٤۱ ق.ظ روز ۱۳٩٢/٩/۱۱ کلمات کلیدی:. رنگ بوی زندگی تکرار شد. شیشه ی قاب نگاهم تارشد. زیر سایه تک درخت آسمان. قامت ناسازما انبار شد. درمسیر تند باد حادثات. بخت بد فرجام من بیدارشد. ازبرای شرح افعال دلم. خواهش نایاب من افزارشد. درفضای دود وباروت قفس. مرغ روحم در قفس بیمارشد. زالو در این ماجرا منصب گرفت. حاک م ارشد دراین دربارشد. آب سرخ جسم مارامی مکد. روسپی های مغزاین زالو به ناز. ریش خند کوچه وبازار شد. پروفایل مدیر : سیدظاهر موسوی. شعر زلال سیدظاهر موسوی.
اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/1392/12
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:۳۳ ق.ظ روز ۱۳٩٢/۱٢/٢٢ کلمات کلیدی:. هوا بسیار دلگیرو در این بیغوله زندانی. میان دخمه جان دادم کجاشد حس انسانی. شبی بی همسفرتنها ازاین وادی سفرکردم. شکسته زورقم را درمیان بحر طوفانی. اگردست محبت را بسوی دست تو یازم. بدون آنکه می خوانی مرا از خویش میرانی. نظرفرما دراین بوستان یکی خوش ویکی گریان. خداحافظ ازاین محفل گذشت این روز مهمانی. درون خانه ام غوغا نشست آن کودکم تنها. زمین سخت آسمان بالا به هرابعاد بحرانی. زمین افتاده ام این دم مرا از خاک بالاکن. استاد ایرج شمس زاده.
مرغ بی بال - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/post/27
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:٠٤ ق.ظ روز ۱۳٩٢/٩/٧ کلمات کلیدی:. روح آزادم زآزادی گمانم سیرشد. زیر بار غول استکبار در زنجیرشد. لانه اش آتش گرفت وخانه ی همسایه رفت. زیربارخانه ی همسایه هم تحقیرشد. دانه پاشیدو به این تزویرتاصیدش کند. کم کمک افکار ما زین حیله ها تنویرشد. جان من گم شد نشان صلح ما در آسمان. بال پروازم نشان طعمه های تیر شد. آسمان مسموم گردیده زمین بی اعتبار. مرغ بی بال دلم در آسمان تکفیر شد. عصرحاضر در میان بوستان جنگ ونبرد. ساکن این لانه هم در بین خود درگیرشد. پروفایل مدیر : سیدظاهر موسوی.
zahirmosawi - اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/pages/1
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:۱۸ ق.ظ روز ۱۳٩٢/۳/۱٩ کلمات کلیدی:. سعدیا گل عضوی یک پیکر چه شد؟ آنچنان اندیشه و باور چه شد؟ حال انسان گرگ انسان گشته است! صحبت انسان و پیغمبر چه شد؟ ما زبن یک شیر مادر خورده ایم! احترام شیر آن مادر چه شد؟ صحبت از بالا وپایین تر بود! حرف پاک خالق اکبر چه شد؟ این چنین تبعیض آمد از کجا؟ قدرت توحید ان جوهر چه شد؟ جانیشین حق در این بوستان دهر. دفتر و دیوان آن داور چه شد؟ روز اول پاک بودم بی گناه! این تنت آلوده شد دگر چه شد؟ بوی عطر شعر مارا باد برد. دفتر طومار را ازیاد برد.
اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/1393/9
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۸:٤٢ ق.ظ روز ۱۳٩۳/٩/٢٧ کلمات کلیدی:. شهر من از درد می گوید سخن. از نگاه سرد می گوید سخن. زخم هادر سینه اش بسیار شد. زخم هر نامرد می گوید سخن. می کشد این خانه را درخاک وخون. آنچه باما کرد می گوید سخن. چشم من در انتظار هیچ مرد. هیچ دستاورد می گوید سخن. مرزبان مرز من در درد خود. باز تنها فرد می گوید سخن. شهر من روی قمار زندگی. روی تخت نرد می گوید سخن. روی زخم تازه می ریزد نمک. اشک های ترد می گوید سخن. پروفایل مدیر : سیدظاهر موسوی. شعر زلال سیدظاهر موسوی. استاد ایرج شمس زاده.
اشعار امروز سید ظاهر موسوی
http://zahirmosawi.persianblog.ir/1393/8
اشعار امروز سید ظاهر موسوی. ساعت ۳:٠٤ ب.ظ روز ۱۳٩۳/۸/۳ کلمات کلیدی:. خواب دیدم شهر من را خواب برد. این همه خوابیده را سیلاب برد. هم چو پیچک پیچ گشتم دور خوار. عمر مارا" تیب" برده و تاب برد. ابروی دین وفرهنگ مرا. عاقبت در این سرا" طلاب" برد. در کویر خشک سالی عاطفه. ذره ی احساس را ار باب برد. گنج این ویرانه را عصر جدید. بانگاه عنصر کمیاب برد. باتناقض شعر می گویم بسی. عقل شعرم را زمن مهتاب برد. درباره : کار مند سازمان ملل متحد هبیتاد در افغانستان ولایت بامیان شاعر ونویسنده. پروفایل مدیر : سیدظاهر موسوی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
63
Site Not In Use
This website is not available. Sorry, the website you were looking for is currently unavailable. Want to create your own website? Try Create free for 30 days. Are you the owner of this website? Log in to publish your site.
غروب دهکده
چون گریبان چاک کردی بوسه بر جان شب به خیر# # با لب لعلت غمم را آی و بستان شب به خیر. امپراطور ی تنت را. این روزها درد دلم درد می کند. یک کوه از غصه کنارم کشید دل. دنیا ببین قصه ی افکار ما دوتاست. بر سر بکن چادر مشکی جهان که ما. صفحه من در آنات. بایستتو هم خطی بکش. دانلود کتاب شعر من. یک نیمکت یک آه. دانلود فرمایید مجموعه ی شعر خودم. اشعار من در آوای دل. اشعار من در یک شعر. انجمن شعر مهر ایران. صفحه من در کریاس. شعری از جناب پژواره برای حقیر. مقاله و نوشته هایی از خدم در شعر نو. دانلود ابرها می رقصند.
شعر تالشی
سرباز - شعر تالشی. 1777;:٥٧ ب.ظ ; ۱۳٩۱/٧/٩. پيام هاي ديگران . دنیو غصه ت هارده چمه داردون ت بارده. رپی بش اگنیش اخته کوکا دگنیش. بشت پینه داستون قبون بشته ک اون راشتن قبون. همه ک اون ت سوخته مافتیلون ت بوفته. پهلوونیش ت مارو یوله آویش ت وارو. بگاردوم آز بشته سه رو ازونیش گردسه. تمام غصه های دنیا بدوش توبود تمام دردمندیهایمان بدوش تو بود. چقدر زود پیرواز کارافتاده گشتی آنقدر سخت کارکردی که زمینگیر شدی. قربان دستهای پینه بسته ات گردم قربان هنرنماییهای ومعماریت گردم. پيام هاي ديگران . پيام هاي ديگران .
شعر تلخ زاده میشود
شعر تلخ زاده میشود. سقف را در انزوا. و صبح از سوراخهای شب. نشت میکرد ,. در حنجره بیتاب گنجشکها . نوشته شده توسط مجید ذوالفقاری در ۹۴/۰۲/۱۴. بوی یک جنگل سوخته میدهد. نوشته شده توسط مجید ذوالفقاری در ۹۳/۱۲/۲۳. و بر این وزن. که من احساس میکنم. نیاز به اندوه نیست. با دوده شب مینوان. سوراخهای رابطه را اندود کرد. نوشته شده توسط مجید ذوالفقاری در ۹۳/۱۲/۲۳. که از زخم سیم کشیده اش. شهدی زرد می ریزد. که سر بریده خورشید را. در آن پیچیده اند. نوشته شده توسط مجید ذوالفقاری در ۹۳/۱۰/۱۵. ساعت از چهار گذشت. زیر باران رن...
در خلوت تنهایی
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی. میان این دو گمم. هم خود را و هم تو را آزار میدهم. هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی. و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی. آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی. خدایا هیچ وقت رهایم نکن. در چنان هوایی بیا. که گریز از تو ممکن نباشد. پنجشنبه دهم مهر 1393 ] [ 13:57 ] [ یلدا ] . همین که صدایم میکنی. همه چیز این جهان یادم میرود. یادم میرود که جهان روی شانهی من قرار دارد. یادم میرود سر جایم بایستم. پس چرا به تو فکر می کنم،. دوشنبه بی...
شعر تنهايي
گلچيني از اشعاري كه در تنهايي مي خوانم. در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند،. از آنانی که دوستمان دارند غافلیم. شاید این است دلیل تنهایی ما. نوشته شده در شنبه سوم دی 1390ساعت 19:18 توسط جواد اكبري. خداحافظی ( فاضل نظری ). یه سلام گرم خدمت همه ی دوستای عزیزم که با کامنت هاشون شرمندم کردند. امروز داشتم کتاب "گریه های امپراتور" فاضل نظری رو ورق می زدم. رسیدم به شعری که خیلی به دلم نشست. گفتم بگذارمش توی وبلاگ تا هی نگید چرا آپ نمی کنی! به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد. لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم.
کاشکی جز تو کسی داشتمی ... !
کاشکی جز تو کسی داشتمی ! تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو / تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام! واسه من دیگه عاشقی جاده یکطرفه ست . کفن تک تک حرفهایی بود. که تا حنجره آمدند ، اما . ماندند و مردند ! چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت۱۳۹۴ ] [ 15:17 ] [ غزل ] . هر شب تو رویای خودم آغوشتو تر می کنم . انگشتانم را فرو می برم در چشمانم . این سد ، اگر فرو بریزد. دنیا را آب خواهد برد ! دوشنبه ۳۱ فروردین۱۳۹۴ ] [ 11:9 ] [ غزل ] . بغض که تمامی ندارد دارد؟ پنجشنبه ۱۳ فروردین۱۳۹۴ ] [ 23:1 ] [ غزل ] . السلام علکیم یا طفل الرضی .
شبــــــــــ شعــــــــــــــــــر
این وبلاگ خلوتگه من هست وشعر هاو سروده های خودم می ذارم اومیدوارم خوشتون بیاد. مترجم وبلاگ و وبسايت به 36 زبان زنده دنيا. صدای نفس های پاییز میاید. نگرانیهایت را بر برگهای درختان آویزان کن. چند روز دیگر میریزند. دلت پیوسته شاد باد. دلت همواره روشن و آرام باد. دیگر نگران رفتن تابستان نیستم اگرچه گرمای فصلش میرود. ولی گرمای حضورت را به من هدیه میدهد. وآن مهمان کوچکی که هیجان آمدنش. به اندازه وسعت بی کران اسمان هاست مال تو. لطف خدا شامل حالت. تاريخ : جمعه چهارم مهر ۱۳۹۳ 3:4 نویسنده : mohsen. من از حس لطیف ت...
وب سایت تخصصی شعر طنز
وب سایت تخصصی شعر طنز. عکس و مکث (7). شوخی با شعرا (6). از روی دست حافظ (5). یک دهن آواز (2). اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند. بانکهای همه جا غبطه به ما می خوردند. رشوه را از ته دل مثل هلو بلعیده. رانت ها را همه بی هول و ولا می خوردند. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند,. محمد حسین بهدانی,. شعر را 0 نفر 0 بار خواندند. تعداد رای دادن: 0 نفر. گاه بی دین و گهی زاهد و گه عیاشم. گاه بی دین و گهی زاهد و گه عیاشم. به همه رنگ درآیم، نخود هر آشم. پیش نیکو عملان خوب تر از هر خوبم.
وبلاگ تخصصی شعر طنز
وبلاگ تخصصی شعر طنز. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند. گاه بی دین و گهی زاهد و گه عیاشم. خبر آمد كه یک روز بهاری گاومان زایید. از یک بز گر گل ۀ بیچاره، گر آید. هرچه از دوست می رسد نیکوست. به وعده های دروغین فریبمان دادند، امید ما فقط این روزها خداوند است. شعر طنز رضا رفیع. یاد دارید آن زمان های قدیم. لینک های مرتبط :. یکشنبه 26 دی 1395. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند. بانکهای همه جا غبطه به ما می خوردند. رشوه را از ته دل مثل هلو بلعیده. اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند.
Finca Capdepera S'Heretat
Finca S'Heretat in Capdepera. In ländlicher Umgebung abseits der Hauptstraßen im Nordosten der Insel Mallorca befindet sich die historische Siedlung S'Heretat am Fuße kleinerer Hügel unweit der mittelalterlichen Ortschaft Capdepera am Rande eines Naturschutzgebietes mit Blick ins Tal. Die Finca verfügt über eine vom Tourismusministerium der Balearen vergebene Vermietlizenz (VT) für bis zu 21 Personen. Das Haus verfügt über Zentralheizung in allen Räumen, eignet sich also auch für Aufenthalte im Winter.