katoore.wordpress.com
آوریل | 2008 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2008/04
Archive for آوریل 2008. آوریل 17, 2008. آسمان بارانی است و. اشک پاکش بر سر من. سیل پر خروش باران. جاری است بر پیکر من. بغض این ابرای تاریک. هق هق گرم تپنده. لکه ای ابر خزنده. این صداقت حاصلش از. قسمت هر آدمی هست. تکه ابری در دله باد. هر غم ما در دله خاک. لاجرم زاید ز دل تن. درد دل درد دروغ است. بغض ما می سازد از آن. قطره اشکی پر ز قصه. آسمان بارانی است و. اشک پاکش بر سر من. گونه ام خیس است ز باران. ابر غم در دامن من. نوشته شده در شعر. آري مي دانم اكنون نمي داني. قدم بنه به اوج شاعرانگي. رنجيده اي از من؟
katoore.wordpress.com
ژانویه | 2009 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2009/01
Archive for ژانویه 2009. وقتی هیچی بجای فحش دلت رو خنک نمیکنه. ژانویه 20, 2009. چشمها را ببند اگر هنوز باز است. دهان را باز كن اگرچه بايد بست. برون كن ز خود ناسزايي بلند. تو گر مي تواني به رويش بخند. نه اينكه بگويي آنچه باشد مفت. چنين حرفي نشايد كه اكنون گفت. تو خالي نما اندرون دلت. پس آنسان نخواه از كسي مغفرت. نه بيش و نه كم تو باش اعتدال. كمي مرهم فحش به زخمت بمال. كه هر قدر تو بودي به آدم جليل. بپيچيد به پايت هم او بي دليل. نبند آن زبان در نيام دهان. بكش آن درفش بر خلقي بخوان. بگو آسمان كه گردد نگون.
katoore.wordpress.com
مارس | 2008 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2008/03
Archive for مارس 2008. مارس 15, 2008. در سرزميني نه چندان دور. اما وراي آبهاي نيلي رنگ. دله من باز درگير است. خيالم خانه اوهام سراسر خسته و پير است. منم در اوج وابسته. به آن بيگانه بيدار. كه چشم همتم بسته. منم آن خنگ بي مقدار. كه در رنج و فغان عالمي ميسازم-بد انگار-. نديدم باز ولي خواهد دلم اينبار. چه ديده اين دلم بي سر. كه مي خواهد به روي ابرها گامي گذارد. او ندارد آب چشم كه ميخواهد از غم كند بارور. تا نطفه اشكي بكارد. ابر از دردي ببارد. ناله سودايي ام را غرشي چند-. اين تلاطم قسمت دلهاي مرداب گونه است.
eagle.blogfa.com
عقاب - قصه روزها
http://eagle.blogfa.com/post-626.aspx
شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۷. خب من که همیشه می گم. این شبکه یه جورایی زیادی خودمونیه. منظورم شبکه گپه دیگه. شما چند نفرید؟ هر چند نفر که هستید فرض کنید تنها منم و شما. خوبه؟ پس راحت باشید. حالت چطوره؟ سلام کبوتر خاکستری. سلام به همه اتون که دوباره یه روز را از نو شروع کردید. سلام. خدای من! چقدر دلپذیره. می دونی؟ به نظر من هیچ چیز لطیف تر از آفتاب وسط پاییز نیست. خب حالت چطوره؟ چایی ات آماده شده؟ راستی امروز را چه طور می بینی؟ می تونه روز خوبی باشه؟ دیروز و فردا را بی خیال. امروز چطوری؟ امروز برنامه ات چیه؟
eagle.blogfa.com
عقاب - آدم های معمولی و آدم های غیر معمولی
http://eagle.blogfa.com/post-946.aspx
پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۲. آدم های معمولی و آدم های غیر معمولی. بیاییم یاد بگیریم وقتی یک غیر معمولی رفت بگوییم دستش درد نکنه بابت وقتی که بود و یادش و حرمتش بخیر از وقتی که رفت. بیاییم بدانیم که خیلی اوقات آدم های غیر معمولی نه بدهکارند به کسی و نه طلبکار از کسی. سرنوشتشون بوده. بیاییم درک کنیم که آدم های غیر معمولی هم گاهی می خواهند معمولی باشند برای استراحت و تفکر. اگر این کار را نکنند خراب می شوند. مثل همیشه بدون چرکنویس و بداهه). نوشته شده توسط علیرضا کریمی در ساعت 16:18 لینک. سمیه عبداله پور (آمین).
katoore.wordpress.com
دسامبر | 2007 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2007/12
Archive for دسامبر 2007. امروز ديوانه ام من…. دسامبر 14, 2007. امروز ديوانه ام من. من به خواست خود. اين زمانه بي پدر مادر. اين بهانه هاي حال بهم زننده. اين صداي شيرين موسيقي. امروز ديوانه ام من. از هرچه خوبست بيگانه ام من. دل غريب و گريان. امروز من نيستم عاشق. ديوانه وار هر كجا مي گريزم. تا ز يادم رود آن كور حسود. فرياد ديروز را به سخره مي گيرد. حالا ماتم زده و گريان. نوشته شده در شعر. آري مي دانم اكنون نمي داني. قدم بنه به اوج شاعرانگي. در آينه كه فكر مي كنم. براي سنگ چه فرقي مي كند، آيا؟
eagle.blogfa.com
عقاب - شاهد مهمان
http://eagle.blogfa.com/post-947.aspx
شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۲. همیشه حسم این بوده که هر جا هستم موقت هست. قرار هست یک شاهد باشم. ببینم و بشنوم و ضبط کنم و برم. قرار بود شاهد باشم و ببینم و بشنوم و ضبط کنم و برم. ولی یادم رفت و اونقدر موندم که حس مالکیت بهم دست داد. یادم رفته بود که مهمونم. الان یادم اومده. مهمونی بودم که یادش رفته بود و لنگر انداخته بود. الان یادش اومده که قرار نبود موندگار بشه. قرار بود مثل یک شاهد ببینه و بشنوه و ضبط کنه و بره برای روزی که دوباره مهمون جایی باشه که وجودش برای اونجا لازمه نه تحمیلی. محمد میری (شرح پریشانی).
katoore.wordpress.com
ژوئن | 2009 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2009/06
Archive for ژوئن 2009. ژوئن 25, 2009. از کسان ما کشته ای ناکس. پایکوبان و دل رقصان. دست خالی را چون چه نامیدی؟ آتش است گفتی مزد یارانم؟ ای سبک مغز بی سر و سامان. این سکوتش را چون چه فهمیدی؟ دامنت هرگز می نگردد پاک. ای فرومایه مرد بی وجدان. خون معصومان بر زمین ریزی؟ نوشته شده در روزانه. Comments Off on خانه ات ویران. آري مي دانم اكنون نمي داني. قدم بنه به اوج شاعرانگي. در آينه كه فكر مي كنم. براي سنگ چه فرقي مي كند، آيا؟ ميلي براي خنديدن ندارم. رنجيده اي از من؟ به تمام بينديش و به من.
katoore.wordpress.com
مه | 2008 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2008/05
Archive for مه 2008. Laquo; Older Entries. موج ها سوار بر قایق من. مه 22, 2008. موج ها سوار بر قايق من. ميزند آتش به خونم. مي برد سوي كجا؟ موج سوار است بر من. آب زلال است ليكن. لخته خوني كف درياي نگاه. زخم كهنه ز حسودي گمراه. در پي يك ساحل. بر سرم از هر سو. مي زند چنگ بخاك. او ولي غرق شد است. مي نگارد نقش خود در افلاك. موج سوار است بر من. نوشته شده در شعر. Laquo; Older Entries. آري مي دانم اكنون نمي داني. قدم بنه به اوج شاعرانگي. در آينه كه فكر مي كنم. براي سنگ چه فرقي مي كند، آيا؟ ميلي براي خنديدن ندارم.
katoore.wordpress.com
نوامبر | 2009 | کاتوره
https://katoore.wordpress.com/2009/11
Archive for نوامبر 2009. Laquo; Older Entries. نوامبر 26, 2009. همراهم بود، وقتي پياده در كناره علفزار مي رفتم، نوازشم مي كرد و در گوشم چيزي را زمزمه …. 8211; يك صدا. پشت آدم مي زند پا. باد ها / باد ها –. باد ها به دوشم سوارند. باد ها به گوشم مي خوانند. باد ها نغمه اسيرند. باد ها نقشه فرارند. باد ها مسافران پيرند. باد ها سرودي دلپذيرند. باد ها به دوش علفها. باد ها عشاق پيرند. سوي معشوق ره بگيرند. باد ها آرام نگيرند. باد ها هرگز نميرند. باد ها آتش فشانند. باد ها آتش نشانند. باد ها در گوش عالم.