tanhatarinhobab.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://tanhatarinhobab.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://tanhatarinhobab.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
1.3 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
41
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.308 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | tanhatarinhobab.persianblog.ir Reviews
https://tanhatarinhobab.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
...سکوت
http://www.narmela.blogfa.com/8905.aspx
چه دیر شد.چه سرد شد.چه لحظه هایی که نوشتنم می اومد به جای اشک نه تونستم بنویسم و نه تونستم اشک. یکی گفت آدم تو سال کنکور خیلی چیزها یاد میگیره تو دلم گفتم شاید هم چیزهایی میبینه که مجبور میشه یاد بگیره نه لزوما" همون موقع به کار ببندد. تو این هوا سرما خوردم؟ یکی امروز خیلی چیزها بهم گفت عصبی شدم یا چیزی نزدیک به این حالت. باعث شد بفهمم واسم مهم شاید نه خیلی اما هست. شاید باید بهتره راحتره که با خاطرات خوب کنکور و بذاری کنار نه با بدیهاش. خیلی چیزهای دیگه هم گفت که میخوام بیشتر بهش بیندیشم.
...سکوت - 53 نفر.
http://www.narmela.blogfa.com/post-22.aspx
جمعی که نخستین بار اندیشه چپ را در ایراننمایندگی کردند معروف به 53 نفر. 73 سال پیش در این روزها به دست رضاخان دستگیر شدند تا بدین وسیله بزرگترین دستگیری سیاسی دوران حکومت رضاشاه به وقوع بپیوندد. مهمترین شخصیت این گروه:. نظریه پرداز و مبارزی کمونیست. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه شرق تهران به پایان رساند. پس از تحصیل در دارالفنون با رتبه ی اول در دانشگاه تهران به رشته پزشکی مشغول شد. در سال 1301برای ادامه تحصیل و کسب تخصص به آلمان اعزام شد. پس از 6 سال تحصیل در رشته ی شیمی و فیزیک به مقام دکترا رسید.
...سکوت
http://www.narmela.blogfa.com/8710.aspx
به این فکر میکنم که. غزهدر جنگ و خون.و من در فکر جنگ میان سیاستمداران که چه عرض کنم سیاستبازان خانه ی ویرانم. غزه در بدبختی و گرسنگی.و من در فکر کودکان گرسنه ی خیابانمان و بدبختی زن همسایه. بیماری ودرد و کثافت همه جای غزه را گرفته.شاید به این می اندیشم که چقدر آدمهای کثیف کثیفند.و چقدر رنج میکشم از آلودگی.و چقدر درد دارد آلوده شدن. مردم غزه هیچ پولی ندارند.و من به ثروت مملکتم فکر میکنم که از دست رفت و کودکانمان را خیابانی گرسنه کرد. نوشته شده در جمعه سیزدهم دی ۱۳۸۷ 23:7 توسط hera. قالب های نایت اسکین.
...سکوت - مرگ را شاید...
http://www.narmela.blogfa.com/post-28.aspx
تو هم با من نبودی. مثل من با من و حتی مثل تن با من. تو هم با من نبودی. آنکه میپنداشتم باید هوا باشد. ویا حتی گمان میکردم. این تو باید از خیل خبرچینان جدا باشد. تو هم با من نبودی. اینجا حتی اگه هیچکسی نیاد مینویسم. چقد این روزهای آخر عید بد بوددد. میخواهم در تمام ناباوریم تمام شوم. میخواهم گم شوم در سطر سطر نوشته ها. دور از همه ی دغدغه ها و اشتباهات و دروغهای مضحک. مرگ را شاید صدا میزنم . نوشته شده در شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۱ 22:11 توسط hera. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. پسر اسموني(در روياي خوبيها).
...سکوت - پرهیزکار
http://www.narmela.blogfa.com/post-30.aspx
نوشتنم بند آمده ، نفسی درون خطوط نیست و به اجبار مینویسم.اجبار که؟ احساس میکنم برای پرهیز کردن به دنیا آمده ام.پرهیز از فلفل. پرهیز از اعتیاد.پرهیز از دلبسته شدن.پرهیز از تو. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۴ 10:43 توسط hera. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. پسر اسموني(در روياي خوبيها). قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
تنها در گورستان
http://alidanyal.persianblog.ir/1394/3
گورستانی در یک جاده متروک (در مجاورت مزرعه ای زیبا) که در انتها به شهری کوچک میرسد. نویسنده: علی - یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳٩٤. به مبارکی و خوشی و میمنت. صدو بیست ساله بشی. و باز هم همون حرف هرسال که اگه یکروز دیرتر ب دنیا میومدی اسمتو میذاشتند تابستون. تو هم چیزی بگو . نویسنده: علی - دوشنبه ٢٥ خرداد ۱۳٩٤. مسئولیتم توی کارخونه خیلی زیاده. از اونطرف هم درس و امتحان های سنگین که نمیرسم اصلا بهشون. اگه بشه برم سفر خیلی خوب میشه. ی جای خوب رو نشون کردم. امیدوارم بشه. تو هم چیزی بگو . تو هم چیزی بگو . تو هم چیزی بگو .
تنها در گورستان
http://alidanyal.persianblog.ir/1392/7
گورستانی در یک جاده متروک (در مجاورت مزرعه ای زیبا) که در انتها به شهری کوچک میرسد. وقتی که دوست نداری هیچ خاطره ای از بین بره . نویسنده: علی - دوشنبه ٢٩ مهر ۱۳٩٢. این کار رو خیلی دوست دارم. اثر اردشیر رستمی هستش. بازیگر نقش شهریار. کارهاش مینیمال هستش اما بعضی هاش مثل همین اثر بالایی خیلی به دل میشینه. داشتم تو خیابون راه می رفتم که رسیدم به دوتا دختر دبیرستانی. تا من رو دیدند ی چیزی به هم گفتند و لبخند زدند. بعد از اونجا بود که راه افتادند دنبال من! تو هم چیزی بگو . اینطوری شد که با نازنین صحبت کردم.
تنها در گورستان
http://alidanyal.persianblog.ir/1394/4
گورستانی در یک جاده متروک (در مجاورت مزرعه ای زیبا) که در انتها به شهری کوچک میرسد. نویسنده: علی - چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳٩٤. این ماه حقوق کارگرهارو خودم حساب کردم. بنده خداها خیلی گرفتارند، خیلی سخته پای دردودلشون نشستن. تا اونجا که میشد خوب حساب کردم، اما فرمول ها ایراد داره. تو هم چیزی بگو . شاید اکه بودی ٠٠٠. نویسنده: علی - دوشنبه ٢٩ تیر ۱۳٩٤. تو هم چیزی بگو . نویسنده: علی - جمعه ٢٦ تیر ۱۳٩٤. چمدان کوچکت جا نداشت، واگرنه خواب هایت را هم می بردی. تو هم چیزی بگو . تو هم چیزی بگو . تو هم چیزی بگو .
...سکوت - من باور دارم(یادداشتی از نلسون ماندلا.)
http://www.narmela.blogfa.com/post-24.aspx
من باور دارم(یادداشتی از نلسون ماندلا.). که گاهى حق دارم عصبانى باشم، اما اين به من اين حق را نمىدهد که ظالم و بي رحم باشم. که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمکمان مىآيند و نجاتمان مىدهند. که قهرمان کسى است که کار لازم را در زمانش انجام مىدهد، صرف نظر از پيامدهاى آن. که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم. که اگر من نگرش و طرزفکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهدآورد.
تنها در گورستان
http://alidanyal.persianblog.ir/1392/10
گورستانی در یک جاده متروک (در مجاورت مزرعه ای زیبا) که در انتها به شهری کوچک میرسد. ماجرای یک شب ترسناک! نویسنده: علی - شنبه ٢۸ دی ۱۳٩٢. یک شب سرد و مه گرفته رو تصور کنید. حالا یک پارک رو تصور کنید که توی یک جای پرت قرار گرفته. هیچ جنبنده ای توش به چشم نمیخوره جز دوتا روباه که اون ته تها دارند برای خودشون راه میروند! حالا من و پیمان رو تصور کنید در حال قدم زدن. بعد یهو ی صدای وحشتناک از پشت سر! به سمت جلو برمیگردم و به راهم ادامه میدهم اما باز اون صدای خرناس مانند به گوش میرسه. صدا از اون مرده! هرلحظه ان...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
41
☽❦❁شهر نواز ❁❦☾
9789;❦❁شهر نواز ❁❦☾. 9829; یادداشت ثابت - دوشنبه 94/6/24 ساعت 6:35 عصر توسط amirali نظر. دست نوشته خودم از عشق. سلام عزیزم امیدوارم که حالت خوب و خوش باشه و از اینکه اومدی وبلاگم ازت خیلی ممنونم. . . خب راستش من در مورد عشق میخواستم مطالبی رو به محتویات وبلاگم ارسال کنم که ترجیح دادم خودم درموردش براتون بنویسم. . . جالبه که عده ای از دختران معتقدند که پسران همچون سنگی هستند که هیچ احساسی ندارند که ما بهش میگیم: Feel Less. من اینجا یک سئوال دارم از شمایی که با خودت درگیری که کدومش درسته؟ ببین برادر و...
♥♥♥ تنهاترینها♥♥♥
آه ای خدایم بشنو صدایم. خدایم ای پناه لحظه هایم . صدایت میکنم بشنو صدایم. صدایت میزنم با گریه هایم صدایت می. چهارشنبه بیست و دوم شهریور 1391 ] [ 13:18 ] [ تنها ] . با همه میبینمت با همه کس. دوشنبه سیزدهم شهریور 1391 ] [ 11:44 ] [ تنها ] . دوشنبه سیزدهم شهریور 1391 ] [ 11:11 ] [ تنها ] . با همه میبینمت با همه کس. دوشنبه سیزدهم شهریور 1391 ] [ 7:53 ] [ تنها ] . سرش می شه سرم نشد. کاش که عشق و عاشقی جوون و پیر سرش می شد. اونی که خیلی دوسش دارم اسیر سرش می شد. کاش دلی که نمیدونم چرا قسمتم شده. با همه میبینمت...
تنهاترین عاشق
دلم پره.کسی ندارم که حرف دل باهاش بگم.تنهای. تنهای. تنها. همه آدمن.نباید از کسی بت بسازی که با شنیدن یا دیدن چیزی که تو نظر خودت تصورشم نمیکردی همه ی دنیای احساست. نابود بشه.فقط سختیش به اینه که دیگه دل و فکرت از هیچکس پاک نمیشه.سختیش اینه که یه عمر حرف هیچکسو قبول نداشته باشی و بگی نه شماها هیچی حالیتون نیس.ولی با یه حرف به خودت بگی نکنه این حرفا و فکرا درسته؟ جمعه سی ام آبان 1393 0:24 مهدی. لعنت به این دنیا. کاش وقتی ادما به دنیا میومدن با جفتشون به دنیا میومدن. جمعه بیست و نهم فروردین 1393 12:5 مهدی.
غم تنهایی او....
تقدیم به او که خواهد امد. ای ماه من با تو ام. با تو که هر شب حرف می زنم هنگام تنهاییم. ای ماه روی من دست تو آرام نشسته است. غافل از فاصله هایمان. شاید از اوج دستهای تو پر کشم. ای ماه با توام! این قصه من است. سوی من باز نگر. و ببین چشم من را چسان انتظار می کشد. ای ماه گوش کن خوب من. وقتی با تو تنها می شوم دیدی چسان او در واژه هایم تبلور می کند. وقتی که به پاکی چشمهایش قسم می خورم. و بیاد آور هم او راکه با من خودش را قسمت می کند. ای ماه ای تو که با منی. ای تو که دیده ای. چه شبها میان تاریکی سرد خویش. در من...
. . . برگرد
منتظرم، امیدوار، هنوز چشم دوخته ام به راه. مثل همه ی آدما. نوشته شده در دوشنبه ۱۲ مرداد۱۳۹۴ساعت 4:9 توسط و اما بعد. با کمال تاسف . . . ما هم شریک غمتون هستیم. نوشته شده در یکشنبه ۹ آذر۱۳۹۳ساعت 15:6 توسط و اما بعد. جشن آغاز زندگی مشترکم با فرشته. که با چشمان معصوم. احساس با من بودن را به من هدیه. پاک و قدیستان در ثانیه. دوازدهمین طلوع از موسم مهر۹۳. نوشته شده در شنبه ۵ مهر۱۳۹۳ساعت 14:36 توسط و اما بعد. ز ن د گ ی . . . فقط چند لحظه کنارم. نوشته شده در جمعه ۱۰ مرداد۱۳۹۳ساعت 9:39 توسط و اما بعد. و تو ای دوست!
اشک چشماتم دوست دارم
اشک چشماتم دوست دارم. گفتی تا انگشتهای دستت رو بشماری برمیگردم. کجایی که از مردم شهر انگشت گدایی میکنم! نوشته شده در جمعه بیست و سوم خرداد 1393ساعت 18:31 توسط جزیره-الما. ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺑﺮﻓﯿﺴﺖ ﺳﻨﮕﯿﻦ. ﯾﺦ ﻣﯿﺒﻨﺪﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ. نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اسفند 1392ساعت 0:4 توسط جزیره-الما. من فقط می نویسم. توی نوشته ها صدای آدم ها از بغض نمی لرزد. تلخی این روزهایم را ببخشید. دیگر قندی در دلم آب نمیشود! نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اسفند 1392ساعت 0:3 توسط جزیره-الما. چه تلخ است . . .
تنهايي
سلامی از دلی تنها. دلی آکنده از غم ها. گهی با یار و گه بی یار. گهی از عاشقی بیزار. گهی گریان و گه خندان. گهی رنجیده از باران. نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 18:29 توسط مليكا. شب عروسیه:آخر شبه،خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباساشو عوض کنه اما هر چی منتظر شدن برنگشته،درو هم قفل کرده. داماد. سراسیمه پشت در راه میره.داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان و بابای دختره پشت در داد میزنند:. مریم،دخترم،درو باز کن. مریم جان سالمی؟ شده،ولی رو لباش لبخنده! علی تو اینجا نیستی،من تو لباس.
هم نفس
به وب من خوش اومدین! سوم بی زحمت اون پنجره ی تبلیغاتی رو ببند دستت دردنکنه! چهارم لینکم کنی لینکت میکنم(ما اینیم دیه). پنجم سر نزنی حذف میشی. هفتم ازت خواهش میکنم ازمطالب وب کپی نکن. هشتم نظربدی خوشحال میشم. نهم درم پشت سرت ببند. عرض دیگه ای نیست! تا آخر ببین خوشت میاد. من وقتی نمره هامو میبینم. دوستای گلم خواهش میکنم نظربدید تایه گلوله تومغزتون خالی نکردم! لطفا ارشیومطالب هم بریدببینید اگه نری ضررکردی اگه نظربدید شایدازکشتنتون صرف نظرکردم شایدا. تاريخ : پنجشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۲ 16:12 نویسنده : نیوشا.
تنهاترین خالق
الا بذکر الله تطمئن القلوب. بسم الله الرحمن الرحیم. یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد. چند وقتی بود با خودم کلنجار رفتم که وبلاگ بسازم و بالاخره. تا حالا فکر کردی خدا چقدر تنهاس و من و تو ازتنهایی مینالیم؟ این وبلاگو ساختم که یه مکان امن واسه من و دوستام باشه تا عاشقانه درباره خدا بنویسیم. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند 1390 ساعت23:47 توسط zarin. وقتی دستام ب جایی نمیرسه. وقتی میبینم هیچ کس تو دنیا هوتمو نداره حتی اگه به بالاترین قله رسیده باشم. فقط میگم باید برم سمت خدا. الا بذکرالله تطمئن القلوب. فقط میگم...
تنها ترین خسته ...
تنها ترین خسته . سیاسی، اجتماعی، فرهنگی(نقد فیلم های سیاسی و غربی). پایانی بر تعهد مرجعیت دینی! به بهانه یک دیدار. پایانی بر تعهد مرجعیت دینی! به بهانه یک دیدار. آیت الله جوادي آملي در ديدار بيت هاشمي رفسنجاني:. آقاي هاشمي با همه سختي ها ، صبر و صلاه اقامه مي کرد. در ديدار اخري که با او در دماوند داشتم، صبر را که چون نماز، ستوني براي دين و دينداران است، در رفتار و گفتار ايشان ديدم. مرگ آيت الله هاشمي را نبرده است، بلکه او مرگ را احاطه کرده که همچنان زنده است. همان هاشمی ای که مقام معظم رهبری در پیام تسلی...
