tagarg.blogfa.com
بارانی باید - مرثیه ای برای یک دیوانه
http://www.tagarg.blogfa.com/post-8.aspx
مرثیه ای برای یک دیوانه. چه لذت می برید ای کودکان هرزه گرد شهر. ز آزار یکی دیوانه ی غمگین سر گردان. چه تسکین می پذیرد جانتان زین سنگ بارانها. مگر این داغ هستی سوز. روانش را نمی کاهد؟ و جانش را نمی گیرد؟ مگر آوارگی از شهر رنگین خرد او را نمی سوزد؟ مگر او را غم بی همزبانی. خدا را بس کنید ای بی سروپایان خام اندیش. چه می خواهید زین دیوانه مرد بی خبر از خویش؟ چرا هر لحظه با سنگ دشنامها و سنگبارانها. غمی سنگین به غمهای گرانش می کنید افزون؟ نمی بینید کز دریای چشم بی گناهش می تراود خون؟ غمان جاودان خویش را نالد.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید
http://www.tagarg.blogfa.com/8808.aspx
ماه من غصه چرا؟ ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز. مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد. یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت. بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید. و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت. تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست. ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست. ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن. کار آنهایی نیست که خدا را دارند. با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید - ...
http://www.tagarg.blogfa.com/post-14.aspx
تو اگر باز كني پنجره را. من نشان خواهم داد. به تو زيبايي را. باز كن پنجره را من تو را خواهم برد. به عروسي عروسكهاي خواهر خويش. كه در آن مجلس. صحبتي نيست ز دارايي داماد و عروس. صحبت از سادگي وكودكي ست. چهره اي نيست عبوس زندگي روياييست زندگي زيباييست. مي توان بر درختي تهي از بار زدن پيوندي. مي توان در دل اين مزرعه خشك و تهي بذري ريخت. مي توان از ميان فاصله ها را برداشت. دل تو هر دو بيزار از اين فاصله هاست. نوشته شده در شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۶ساعت 9:30 توسط گلنار. به اندازه حرفهايي است. كه براي نگفتن دارد.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید
http://www.tagarg.blogfa.com/8608.aspx
تو اگر باز كني پنجره را. من نشان خواهم داد. به تو زيبايي را. باز كن پنجره را من تو را خواهم برد. به عروسي عروسكهاي خواهر خويش. كه در آن مجلس. صحبتي نيست ز دارايي داماد و عروس. صحبت از سادگي وكودكي ست. چهره اي نيست عبوس زندگي روياييست زندگي زيباييست. مي توان بر درختي تهي از بار زدن پيوندي. مي توان در دل اين مزرعه خشك و تهي بذري ريخت. مي توان از ميان فاصله ها را برداشت. دل تو هر دو بيزار از اين فاصله هاست. نوشته شده در شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۶ساعت 9:30 توسط گلنار. من برگ را سرودي كردم. سر سبز تر ز بيشه.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید - پرنده...
http://www.tagarg.blogfa.com/post-16.aspx
پرنده نیز عاشق بود. گهی آواز غم می خواند. از این شاخه به آن شاخه. و هر گلبرگ خوش رنگی. دلش را زیرورو می کرد. خوردو نه می خوابید. نه می پیچید ، نه می تابید. نگاهش خسته بود اما. به جایی دور می تازید. به پشت پنجره ، تنها. برایش اشک می ریزم. برایش می برم بالا. و می خوانم دعا. پرنده گفت :باید رفت. دگر اورا نمی بینم. پرنده خوب و صادق بود. پرنده نیز عاشق بود. نوشته شده در جمعه دوم آذر ۱۳۸۶ساعت 9:55 توسط گلنار. به اندازه حرفهايي است. كه براي نگفتن دارد. می نویسیم ، پس هستیم. خاک پاک اهورایی من ایران. قلم دونی من .
tagarg.blogfa.com
بارانی باید
http://www.tagarg.blogfa.com/8609.aspx
از اينجا تا مصيبت. گلي جان سفره دل را. برايت پهن خواهم كرد. گلي جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز. وگرنه من برايت شعرهاي ناب خواهم خواند. در اينجا وقت گل گفتن. زمان گل شنفتن نيست. نهان در آستين همسخن ماري. درون هر سخن خاري ست. گلي جان در شگفتم از تو و اين پاكي روشن. كه نيلوفر چنين شاداب در مرداب مي رويد؟ از اينجا تا مصيبت راه دوري نيست. از اينجا تا مصيبت سنگ سنگش. قصه تلخ جدايي ها. سر هر رهگذرش مرگ عشق و آشنايي هاست. از اينجا تا حديث مهرباني راه. بيابان تا بيابانش پر از درد است. مرا سنگ صبوري نيست.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید - ماه من غصه چرا ؟؟؟
http://www.tagarg.blogfa.com/post-26.aspx
ماه من غصه چرا؟ ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز. مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد. یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت. بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید. و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت. تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست. ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست. ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن. کار آنهایی نیست که خدا را دارند. با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید - احمد شاملو
http://www.tagarg.blogfa.com/post-13.aspx
من برگ را سرودي كردم. سر سبز تر ز بيشه. من موج را سرودي كردم. پرنبض تر ز انسان. من عشق را سرودي كردم. پر طبل تر زمرگ. سر سبز تر ز جنگل. من برگ را سرودي كردم. پرتپش تر از دل دريا. من موج را سرودي كردم. پر طبل تر از حيات. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۶ساعت 21:25 توسط گلنار. به اندازه حرفهايي است. كه براي نگفتن دارد. می نویسیم ، پس هستیم. خاک پاک اهورایی من ایران. شاعر نیم و شعر ندانم که چیست. حرفای یه ستاره خاموش. گالری دروغ گویان بزرگ گالری بزرگان. درک یک فنجان قهوه داغ! بایک تیر چندین نشان.
tagarg.blogfa.com
بارانی باید - از اينجا تا مصيبت
http://www.tagarg.blogfa.com/post-18.aspx
از اينجا تا مصيبت. گلي جان سفره دل را. برايت پهن خواهم كرد. گلي جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز. وگرنه من برايت شعرهاي ناب خواهم خواند. در اينجا وقت گل گفتن. زمان گل شنفتن نيست. نهان در آستين همسخن ماري. درون هر سخن خاري ست. گلي جان در شگفتم از تو و اين پاكي روشن. كه نيلوفر چنين شاداب در مرداب مي رويد؟ از اينجا تا مصيبت راه دوري نيست. از اينجا تا مصيبت سنگ سنگش. قصه تلخ جدايي ها. سر هر رهگذرش مرگ عشق و آشنايي هاست. از اينجا تا حديث مهرباني راه. بيابان تا بيابانش پر از درد است. مرا سنگ صبوري نيست.