teraavers.blogfa.com

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: November 2010

http://mute-vision.blogspot.com/2010_11_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه. تلفن داشت هفت یا هشتمین زنگ را می خورد که جواب دادم ، در تختخواب دراز کشیده بودم و تقریبا نیمی از صورتم در بالشت فرو رفته بود . دستانم را دراز کردم و گوشی را برداشتم . از میان شکاف پرده ی اتاق ، آسمان را می دیدم که رنگ به چهره نداشت ، حتی از خاکستری هم بی رنگ تر بود . صدای خودم را می شنیدم که خواب آلود و کشدار بود . امروز کار خاصی نداشتم جز اینکه مختصر خریدی کنم و لباسهایم را از خشکشویی تحویل بگیرم . نینا یکی از دوستان...

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: September 2013

http://mute-vision.blogspot.com/2013_09_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه. یک فکر نیمه شبی! هر جور که فکر میکنم بنظر میاد در شنونده بودن امتیازاتی هست که در گوینده بودن اصلن نیست! ه‍.ش. ۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه. آدمیان، این موجودات دوپا! هیچ نظری موجود نیست:. ه‍.ش. ۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه. بنگر که چگونه ستاره ای قطبی زنگار از فلک می زداید. و نقش می زند مخمل شب را تا صبح پس از سکوت. تا صبح کوچه باغهای هنوز خفته در بوی یاس. آری ؛ بی گمان نجوایی ست کنون. که گلهای وحشی سرخ، چنین انتظارت را می کشند.

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: February 2011

http://mute-vision.blogspot.com/2011_02_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه. آنجا هیچ چیز نیست جز ابرهایی سفید و پفکی در احاطه ی آسمانی شیری رنگ . فکر میکنم بیشتر از دو ماه است که این خواب عجیب را میبینم . پرواز می کنم به سمت بالا اوج می گیرم و دور میشوم از هم قطارانم ، ریه هایم پر از خنکی میشود ، همچون بادکنکی می لغزم و بالا می روم ، لذت پرواز توصیف کردنی نیست دوست من ، حتی در خواب هم تکانت می دهد . مثلا همین دیروز را بگو! پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). یک آدم و حرفاش! گفت‌و...

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: October 2012

http://mute-vision.blogspot.com/2012_10_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه. هیچ وقت مخ زن نبودم . توی رابطه با جماعت مرغها یک بی دست و پا به معنی واقعیه کلمه! گیج میزدم ، دوباره داشتم تو خودم غرق می شدم . موسیقی جز تو سالن می پیچید . لامصب فضا بدجور رمانتیک بود . همه دو تا دوتا شده بودند . بعضی ها اون وسط دست دور کمر هم آروم چپ و راست . چه رقص باشکوهی .سعی کردم بامزه باشم . گندش بزنن! سایه روی پنجه پا بلند شد. یک قدم دیگه به جلو برداشت .بعد دیدم که پرید! پن : بعد یک قرن دوباره اینجا نوشتم :).

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: January 2012

http://mute-vision.blogspot.com/2012_01_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه. پنج بعد از ظهر. تو فقط پاهاتو رو هم انداختی و سیگار دود می کنی ، شاید فکر می کنی ژستت خیلی روشنفکرانست اما خیالت رو راحت کنم اصلا هم اینطور نیست . خب تو هم داری همش با اون موبایلت ور میری و بیز بیزش رو در میاری . حالا کی هست اون ور خط که اینهمه پیغام می فرستید واسه هم ؟ مگه مهمه ؟ اصلا یک کلمه از حرف هایی که بهت گفتم رو گوش دادی ؟ گوش دادم اما مغزم در حال حاضر چیزی هضم نمی کنه . مغزم نفخ کرده! مثلا چی ؟ یک آدم و حرفاش!

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: October 2013

http://mute-vision.blogspot.com/2013_10_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۲ مهر ۳۰, سه‌شنبه. با صدایی جیغ مانند پرسید: چه چیز مضحک تر از شما با آن نگاه های وق زده تان است؟! مرد شیک پوشی در میان جمعیت زیر لب گفت:. بیچاره عقلش را از دست داده" زن جوانی که کنارش نشسته بود سری تکان داد و نخودی خندید. دلقک صدایی صاف کرد سینه اش را جلو داد و چند بار در جای خود بال زد . با صدایی آرام تر ادامه داد:. خانم ها و آقایان من در دل یک جنگ زاده شدم! این دیگر چجورش است؟". دلقک نگاهش را از او برگرفت و خطاب به جمعیتی که گرداگردش ر...

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: September 2011

http://mute-vision.blogspot.com/2011_09_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه. جایی بین دو طبقه. رو دید ، جون کندن کارمند ها رو نظاره کرد ، ایراد گرفت و در عین حال روی صندلی چرمی لم داد و دندون خلال کرد. وقتی چشم باز کردم جایی بودم که بهش درمانگاه شهر می گفتند قهرمان من بالای سرم ایستاده بود و با مهربونی بهم لبخند میزد .پسری بیست و خورده ای ساله که کارش قهوه درست کردن و سرویس دادن به کارمندها بود. هیچ نظری موجود نیست:. ه‍.ش. ۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه. آدم ها و آهنگ ها. اما من به این آهنگ ها گوش میدم &#46...

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: August 2013

http://mute-vision.blogspot.com/2013_08_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه. فالور: تو از زندگی چی میدونی؟ لون : چیز زیادی نمیدونم. فالور: پس چرا به حرفام گوش نمیدی؟ تو داری تو خیالات زندگی می کنی. این زندگی که داری همش تصورِ همش خیالِ. لون: میدونی وقتی چِت بودم یک چیز انگار مثل پتک خورد تو سرم.همونجا فهمیدم که خیلی از باورهامون ، همونها که براش حاضریم شکم همدیگر رو سفره کنیم هیچی نیستند. تو فکر میکنی تعریف زندگی تو دست توست؟ باشه اما من خیال میکنم هممون گم شدیم. هیچ نظری موجود نیست:. ندارم ها ال...

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: July 2015

http://mute-vision.blogspot.com/2015_07_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه. دل تنگی یک جور درد و دلتنگی برای یک انسان بزرگ درست مثل یک درد بزرگه. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). یک آدم و حرفاش! این ۶ مورد، می‌توانند شما را از خرید گوشی آی‌فون ۷ پلاس منصرف کنند و به سمت پیکسل XL گوگل متمایل کنند. ابد و یک روز [سعید روستایی-1395] * *. داستان های تکراری ِ غم انگیز. زندگی بسیار طولانی‌ست*. Streets Of Rage - Remake. Non, rien de rien, non, je ne regrette rien. Zero یادداشت های یک. بی سر و ته.

mute-vision.blogspot.com

Mute Vision: March 2012

http://mute-vision.blogspot.com/2012_03_01_archive.html

صداهای توی سرم زیاد و زیادتر شد منم یهو دلم خواست بنویسم! ه‍.ش. ۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). یک آدم و حرفاش! این ۶ مورد، می‌توانند شما را از خرید گوشی آی‌فون ۷ پلاس منصرف کنند و به سمت پیکسل XL گوگل متمایل کنند. ابد و یک روز [سعید روستایی-1395] * *. داستان های تکراری ِ غم انگیز. زندگی بسیار طولانی‌ست*. Streets Of Rage - Remake. Non, rien de rien, non, je ne regrette rien. Les Pokémon réalistes de Joshua Dunlop. Zero یادداشت های یک. سراب ساز سودا ستیز. بی سر و ته.