vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2007/01/blog-post.html
Saturday, January 20, 2007. چه بهشت ناچیزی ست زیر پای مادران. نه درختی ، نه هوایی. بارانش هم از آسمان نمی بارد. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. چه بهشت ناچیزی ست زیر پای مادران نه درختی ، نه هوا. همیشه می خواستم بزرگ باشم تا بفهمم چه می گوییاما ز.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2006/12/blog-post.html
Friday, December 29, 2006. من و سه روز بی خبر تر از همیشه از خودم. چرا؟ هجوم تمام این سال ها اشک اشک اشک ومن که خوبم پس چرا گریه می کنی ؟ کاش تمام لحظات بد جا خالی کند ، برای هیچ چیز. من تمام خودم را گریه کردم ، باران می بارید سه روز مداوم، همه جا خیس بود امروز باران نبارید اما آسمان ابری بود و خورشید. لکه های تو هم بود. اما وارش نیست ، مدت هاست که ندیدمش. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. من و سه روز بی خبر تر از همیشه از خودم چرا؟ هجوم .
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2007/01/blog-post_20.html
Saturday, January 20, 2007. همیشه می خواستم بزرگ باشم تا بفهمم چه می گویی. اما زود تر از آن فرسوده شدم. اما تو هم فرسوده نشدی. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. چه بهشت ناچیزی ست زیر پای مادران نه درختی ، نه هوا. همیشه می خواستم بزرگ باشم تا بفهمم چه می گوییاما ز.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2005/12/blog-post.html
Saturday, December 03, 2005. شورش ، حمله های درونی ، من از کجا اومدم و اون قراره از کجا بیاد؟ حالا دیگه فرقی نمیکنه که صفحه سفید باشه یا. من می خوام برم و به خاطرش یه صفحه سیاه کردم. ببین ایناهاش خوب نگاه کن اسمی که نه خودش آشناس نه موجودیتش. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. شورش ، حمله های درونی ، من از کجا اومدم و اون قرار.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی: November 2004
http://vareshdarvish.blogspot.com/2004_11_01_archive.html
Tuesday, November 30, 2004. به جای تو گل خریدم.کاکتوس. هر وقت نوازشش کنم کلی تیغ میره تو دستم. که یادم نره لطف نوازش چیه. هیچ نتیجه ای هیچ هیچ. درد داشتم ولی فراموش شد. یادم نمی آمد کی و کجا دچار شده بودم. یک بازی نبود اگه بود من بازیگر خوبی نبودم. وپایان بازهم, چرا؟ نمیدانم. اما این بار حرفهایم نا تمام ماند. بی اختیار به سکوت عجیبی فرو رفتم. Sunday, November 14, 2004. عروسک سالهای رفته را در سینه می فشاری. آن را یاداوری می کنی. و هرگز آرامش را نمی یابی. بی وجودش آغاز بیکرانه ها چشم انداز روشنیست.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2006/01/blog-post.html
Monday, January 23, 2006. سخت اما کوتاه خواستن تو را برای دستانم التماس کردم بی هیچ معنای غریبی و بی هیچ درک واقعی از حقایق موجود تو را خواستم. با تو هم آغوش شدم. او راه میرود، میخندد، حرف میزند. به زیبایی در آغوش تو پناه می گیرد. حتی برایت دلتنگ می شود. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. سخت اما کوتاه خواستن تو را برای دستانم التماس کردم.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی: January 2005
http://vareshdarvish.blogspot.com/2005_01_01_archive.html
Tuesday, January 18, 2005. از دور دست های دور. صدای پسرکی می آید که شوق دیدار را با سوتکی نجوا میکند. گویا هم قبیله است. تصویر خمیده ام بر هیکل بی جانش افتاده بود. و من بی اختیار خیره بودم. تمام اتفاقات سوختن آغاز کرد. روی چهره ی حالا دیگر نیمه سوخته ی او. خودم را پیدا کردم. چه قدر خسته و چه قدر بی حس توانا بودن. بلند شو . دوباره بلند شو. تکرار کن این تکرار تجربه ای دیگر است. زمزمه ی چشمه ای از نو جوشیده را می شنیدم. Subscribe to: Posts (Atom). View my complete profile.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2006/02/blog-post.html
Saturday, February 11, 2006. نگاههای نا آشنا ، صدای تنفر آمیزی که خالی از نیاز زندگی بود. من در میان انسان نما ها غریب بودم. از مردن و اشک های بی گناه دلم به درد آمد ولی آنها لذت می بردند. در میان این جماعت اشک یا بهانه برای زندگی مفهومی نداشت. تا به حال احساس چنین ناتوانی رو حس نکرده بودم. قبل از اینکه بکشنش گریه کرد ، ترسیده بود و من هم. وقتی درد وارد بدنش شد فریاد زد ناله کرد. Subscribe to: Post Comments (Atom). View my complete profile. شب بدی بود نگاههای نا آشنا ، صدای تنفر آمیزی که خا.
vareshdarvish.blogspot.com
دخترک بارانی
http://vareshdarvish.blogspot.com/2006/12/just-for-you-my-best-friend-jesse-m_30.html
Friday, December 29, 2006. Jesse come home, there's a hole in the bed. Where we slept; now it's growing cold. Jesse your face, in the place where we lay. By the hearth, all apart, it hangs on my heart. And I'm leaving the light on the stairs. No I'm not scared; I wait for you. Hey Jesse, it's lonely, come home. Jesse the stairs in the halls, recalling. Your step; and I remember too. All the pictures are shaded and fading in grey. And I still set a place on the table at noon. Jesse the spread on the bed,.