whenalone.blogfa.com

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-29.aspx

وقتیکه قسم می خورد ان یار که صدیق است و وفادار. باور کنمش گرچه بدانم که دروغ است و خطاکار. تا فکر کند ساده ام و تازه جوانم. غافل زفریب و حیله های این جهانم. بیهوده بر انم که در اندیشه او سخت جوانم. با انکه بداند سپری گشته بسی عمر گرانم. زین رو به دروغش بزنم رنگ حقیقت. سرکوب شود با من و تو ساده حقیقت. اما زچه رو کذب بیانش نکند فاش مرا؟ من کهنسالی خود را به درستی نکنم فاش چرا؟ در عشق صفایی ات بدان شک نتوان کرد. در عشق نشاید سخن از سال بیان کرد. پس کذب به او گویم و او هم به همین سان.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-26.aspx

شاید به نظر اید عشقم نه چنان گرم است. اما تو بدان قلبم با عشق تو دلگرم است. عشقی که شود فریاد هرگز نبود در یاد. کالاکندش عاشق در کوچه دهد بر باد. تنها به بهاران بود عشق من و جانان بود. عشقی که در اشعارم همواره چو مهمان بود. انگونه که هر بلبل از شوق رخ هر گل. اواز دهد در تیر بر شاخه و بر سنبل. وانگه که رسد گرما ماند زسخن اما. نه زانکه به تابستان لطفی نبود برجا. ز ارامش ان شبها با نوحه سراییها. گردیده صدای باد در شاخه طنین انداز. یکسان شود و تکرار شادی نرساند باز. گاهی زسخن مانم چون بلبل خوش خوانم.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-32.aspx

دوستای گلم ادرس وبلاگ جدیدمه با عنوان شیمی و زندگی دوست داشتین حتما بهم سر بزنین. نوشته شده در جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱ساعت 14:16 توسط نگار. ایندفعه براتون غزلیات شکسپیر گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی

http://www.lovestory000.blogfa.com/9004.aspx

تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود دل است دل. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ساعت 10:24 توسط نگار. دست عشق از دامن دل دور باد! می توان ایا به دل دستور داد؟ می توان ایا به دریا حکم کرد. که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را ایا توان فرمود:ایست! باد را فرمود:باید ایستاد؟ انکه دستور زبان عشق را. بی گزاره در نهاد ما نهاد. خوب می دانست تیغ تیز را. در کف مستی نمی بایست داد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ساعت 10:17 توسط نگار. در لحظات پاک بودن. می نویسم از عشق. از سرودن برای بقا. روزنامه ...

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-25.aspx

تو بس بد میکنی عشقت زمن می دزدی ای یار. که تا عمرم بود یارمنی جز این مپندار. ودور عمر من از عشق تو افزون نباشد. چرا که بر تو و عشقت بود وابسته بسیار. ز اینرو بدترین چیزی نترساند دلم را. چو عمرم را به اخر می برد هر چیزک خوار. من این دانم که وضع و حال من بهتر از ان است. که بر میل و هوای تو شود وابسته و زار. تو که با بی وفایی زحمتی برمن رسانی. چو هستی من از بی مهریت گشته پدیدار. چه خوشحالم تو را دارم چه خوشبختم بمیرم. زخوشحالی دل از دیدار تو گردیده سرشار. و اما این چه زیباییست که از ننگی نترسد؟

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی

http://www.lovestory000.blogfa.com/9005.aspx

گاهی در زندگی دلتان به قدری برای کسی تنگ می شود. که میخواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید و ارزوهای. خود را در اغوش بگیرید. نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 11:28 توسط نگار. هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو. دلی را به دریا زدم که از اب واهمه داشت. چه ساده به اعتبار دستانت زمین خوردم. نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 11:22 توسط نگار. عشق عبارت است از:. همه چیز را برای یک هدف دادن وبه پاداشش هیچ چیز نخواستن این انتخاب بزرگی ست. من طعم شیرین یافتن. وقتی کسی رو دوست داری.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-23.aspx

ای غذای فکر من همچون غذای زندگی. یا زمین را در بهاران نعمت بارندگی. ای گر از ارامشت سودی برم رنجی کشم. چون خسیسی در دلش شور و شر دارندگی. لحظه ای بالد به خود از انچه شادش می کند. لحظه ای غمگین بود از دوره درماندگی. لحظه ای در فکر اینم با تو تنها سرکنم. بعد از ان خواهم ببینندم در این سرزندگی. گاهی از دیدار تو سرشار و کامل می شوم. گه برای یک نگاهت اتشم از تشنگی. مالک شادی نباشم یا که در دنبال ان. غیر از اینکه در تو باشد رمز این خواهندگی. روزه دارم روزی و پرخور شوم روزی دگر.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی

http://www.lovestory000.blogfa.com/9006.aspx

قطعه ایی بر گرفته از رومئو و ژولیت. رمئو: گر این معبد شود با دست من پست. مشو غمگین گناه کوچکی است. که لبهایم چو زواران سرخ و اتشینند. چو مرهم روی جای زخم دستم می نشینند. ژولیت: تو ای زائر مکن دستان خود را بیش از این پست. که والا تحفه ای باشد همین دست. که مردان خدا دستی که دارند. به وصل دست مشتاقان زائرمی سپارند. رومئو: مگر این راهبان و زائران را لب نباشد؟ ژولیت: چرا اما به جز ذکر و دعاشان تب نباشد. رومئو: پس ای قدسیه ره ده این لبانند. که سازند ان که دستان می توانند. تو رخصت ده نیاز از تو بخواهند. بیهوده ...

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-24.aspx

ای یار من چون قدر تو بیش از من است. این خودت دانی که همچون تو نه از ان من است. امتیازت حق ازادی تامت می دهد. وان همه حسنت نه از سهم فراوان من است. اینهمه ثروت که داری ارزش من در کجاست؟ پس عطای تو نگهدار تو در جان من است. من نیابم گوهری در خود سزای هدیه ات. پس به تو برگردد هر حقی که از ان من است. از همان وقتی که قدر خود نمی دانسته ای. این وجودت هدیه زیبا و شایان من است. پس چنین بخشش زتو فهم بد زاییده بود. بر خودت برگردد اینسان کان نه احسان من است. پس چنان انسان فریب خوابی بدی اندر برم.

lovestory000.blogfa.com

عشق حقیقی -

http://www.lovestory000.blogfa.com/post-30.aspx

عشق من است گناه من نفرت تو فضیلتی. نفرت از این گناه من گشته بنا به عشرتی. حالت خود بسنج به این حالت بینوای من. تا نشوم به چشم تو در خور هر مذمتی. سرزنشی اگر شوم از طرف لب تو نیست. انکه ز ارغوان ان گشته جدا هر حرمتی. مهر دروغ هر لبی گشته لبان سرخ تو. چون سند دروغ عشق خورده لبم به مدتی. غارت عشق دیگران کرده لبان مست تو. انکه ز تخت دیگران می برد هر امانتی. عشق تو ورزم ار رواست با دگران چنین کنی. دیده من به سوی توست دایم و با سماجتی. رحم و مروتی نشان در دل تو ثمر دهد. تا که برای رحم من کشته شود لیاقتی.