yasebanafsh.blogfa.com

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/55

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند! آن شخص مهربان نفهمید که محدودی ت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز ، آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترش ح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد . اهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم ، اگر خداوند مقر ر می کرد بدون هیچ مشكلی زندگی کنیم فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم! آن را برایم بیاورند.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/58

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ نه - چرا گریه می کنی؟ دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ نه - و لی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. ا ز ته قلبم آره. دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد. چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت. احتی میشه دل دیگران رو شاد. کرد حتی با یک حرف ساده.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/45

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. می رسد از راه مردی از دیار آشنایی. بر زبانش مهربانی در نگاهش روشنایی. روشنایی می دهد خورشید را برق نگاهش. می گذارد آسمان هر روز پیشانی به راهش. راه او راه الهی است رنگ او رنگ الهی. می زداید از زمین واز زمان نقش تباهی. کیست او گنجینه ی اسرار رب العالمین است. وارث شمشیر مولایم امیر المؤمنین است. جهت تعجیل فرج صلوات}. نوشته شده در تاریخ جمعه نهم تیر 1391 توسط. مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی. هر شب جمعه به جاده ی نیلی آسمان. می نگرم ودر انتظار رایحه ای از.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/60

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن. عارف پیر پاسخ داد: حال مجدد...

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/57

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم. نوشته شده در تاریخ یکشنبه نهم مهر 1391 توسط. مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی. هر شب جمعه به جاده ی نیلی آسمان. می نگرم ودر انتظار رایحه ای از. که قرار است قاصدک ها خبر. آن را برایم بیاورند. بیا ای یوسف گمگشته زهرا. شهادت حضرت رقیه {س}. داستان های امام علی علیه السلام. خادم 14 نور پاک. موسسه امام حسین علیه السلام. پله پله تا ملاقات یار. بیا سکوتم را ببین. امام علی علیه السلام.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/52

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شريفترين ماههاي سال است. در اين ماه درهاي آسمان و. بسته ميشود، و عبادت در يكي از شبهاي آن (. بهتر از عبادت هزار ماه است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم. خود درباره فضيلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: اي بندگان خدا! ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما روي آورده است ماهي كه نزد خداوند بهترين ماهها است روزهايش بهترين روزها، شبهايش بهترين شبها و ساعاتش بهترين ساعات است. آن گاه پيامبر اكرم وظيفه روزهداران را برشمرد و از. بیا ای یوس...

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/61

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. روزی شخصی از بازار یک ماهی خرید و به خانه اورد به همسرش داد تا غذایی برای او اماده کند . زن اتش اماده کرد و ماهی را روی ان گرفت و هر چه منتظر ماند ماهی نپخت و اتش اصلا روی ماهی اثر نکرد هر دو تعجب کردند که چرا ماهی نمیپزد . خدمت پیامبر امدند و جریان را برای حضرت بیان کردند . حضرت از ماهی پرسید چرا اتش روی تو اثر نکرد؟ به اذن خدا ماهی به حرف امد و گفت :. من وقتی صدای صلوات او را شنیدم خوشم امد من هم شروع کردم به گفتن :. اللهم صل علی محمد و ال محمد. آن را برایم بیاورند.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/56

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. ر سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند. مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار. شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد. و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم. در حالی که به او اعتماد دارم. آن مرد عارف گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند. دنیاست و نگران روزی خود هستم. که قرار است قاصدک ها خبر.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/59

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. شهادت حضرت رقیه {س}. مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود. زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود. درد رقیه تو پدر جان یتیمی است. درد سه ساله تو مداوا نمی شود. شأن نزول رأس تو ویرانه من است. دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود. بی شانه نیز می شود امروز سر کنم. زلفی که سوخته گره اش وانمی شود. بیهوده زیر منت مرهم نمی روم. این پا برای دختر تو پا نمی شود. صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند. خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود. چوب از یزید خورده ای و قهر با منی. از چه لبت به صحبت من وا نمی شود.

yousufzahra.blogfa.com

یوسف گم گشته

http://www.yousufzahra.blogfa.com/post/43

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور. گروهی از کودکان مشغول بازی بودندناگهان با دیدن پیامبر {صلی الله علیه واله}که به مسجد می رفت دست از بازی کشیدند و به سوی حضرت دویدند واطرافش را گرفتند. انها دیده بودند که حضرت حسن وحسین {علیه السلام}را به دوش میگیردو با انها بازی مکند به این امید هر یک دامن پیامبر را گرفتند و میگفتند با ما بازی کن . جهت تعجیل فرج صلوات}. نوشته شده در تاریخ پنجشنبه هشتم تیر 1391 توسط. مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی. هر شب جمعه به جاده ی نیلی آسمان. می نگرم ودر انتظار رایحه ای از.