yegosheyedel.persianblog.ir

koma82.persianblog.ir

ای روزگار بی مرام.... - ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/post/62

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. ای روزگار بی مرام. فک ميکنی درگيرم نه؟ يه عوضی به تمام معنام؟ آره همش هستم همش منم. با همينی که هستم عشق ميکنم.چيه؟ مشکلی داری ب گو؟ نميدونم والا.حالا هر کی ندونه فک ميکنه من جزو انجمن حمايت از حيواناتم. ولی هر کی باشم حالم از بعضی آدما به هم ميخوره. هی ت ف به اين زنده بودن. یکنفر می آید دیگری میرود و چرخهء آمد و رفت تکرار و تکرار میشود. و آری باید دل نداد. و این شاید قانونی است که فراموشی و شاید ترس از جاودانگی آن را وضع کرده. باید مسافر بود و سفر کرد. هیچ کس نمی ماند. کاش او هم .

koma82.persianblog.ir

آخ...نالوطی...چرا ميزنی - ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/post/63

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. اشکمون در آوردی تو هم. اين ديگه چه صيغه ايه. بابا کی گفت ما عاشقتيم.هر کی گفت غلت کرد.ما رو چه به اين کارا. شوما باکلاسين.به باااااااا ميگين د دی.نميدونم جای انگوشتر عقيق تو انگوشتاتون برليان ۱۹۶۵۸۷ عيار.جای قليوند پیپ ميکشين.جای ديزی فيتزا و لازانديا ميخورين.نه عزيز ما بچه داهاتيم.به ما اين عقشای شهری نيوومده. ميدوونيم ضاي ت کرديم همون يه باری که به قول شوما رفته بوديم کافه گلاسه. يادمون ميات چيکار کرديم نميخوات دوباره به رومون بياری آبجی.يادم ميات شوما سان شاين. چه زيباست اين حرف.

koma82.persianblog.ir

ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/1385/6

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. و اينک. وداع. بعد اون کار کیثیفی که انجووم داتیم دیگه روومون نیمیشه بیایم. فقت این آخرین آپ رفتیم تا یه تشکور از همه اونائی که این چند وخته با من بووتن بوکونم. ما رو تحمل کرتین. از داش اصغر که تو آرزوی دیدن دووبارش مردیم.داش سلیمون که بهش بد کریم ،خیلی بد کردیم.داش محسن که خیلی بهش مدیوونیم.و داش اوومیت که برا همیشه شرمندش میمونیم.داش امین بچه مایه دار اکباتان.داش شهرام عاشق.داش فرساش گول.و داش حمید عقشی. از بر و بچ قرمز و منگولستون. از همه و همه تشکور میکونم و از همه حلالیت می طلبیم.

koma82.persianblog.ir

آهای قِناری...پريدن هنر... - ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/post/67

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. آهای ق ناری.پريدن هنر. چه کنيم با اين زمونه. باس منتظر بمونيم تا بياد.گوفته مياد.مام داريم انتظار ميکشيم.عجيب ها.آدم از هر چی بدش ميات سرش مياد.هر چی به اوسا ميگيم اوسا کريم.باااااا نووکرتم هر بلائی ميخوای سر ما خ راب کون فقت ما رو تو انتظار نشون.ولی مث اينکه ناف ما رو با انتظار بريدن. حالا به جز کوچی غريب من ديگه راهی ندارم.ما که عمری تو قفس گذرون زمان کرديم ي هو کوچ کردن خيلی سخت برامون.آخه ميگن برک عادت مووجب مرز است. چه کنيم با اين سرنوشت. د لامصب بيا ديگه. که زمان می گذرد.

koma82.persianblog.ir

ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/post/64

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. حالمون گرفته با این خبرای شوم. مهر امسال بایس بریم دانشکده جدید.منظورم همون صد هکتاریه.وای که جهنمیه برا ما ساروی ها.20 کیلومتر بایس بریم همونقدم باس برگردیم هر روز. حیف این دانشکده فسقلی خودمون نبود.به مولا برا ما همین 100 متر هم کافی بوده 100هکتار پیشکششون. بعد 12 سال اینهمه پولی که این بین رفت تو جیب شیکم بعضیا ما رو میبرن جایی که هنوز راهش خاکیه.با این پاییز زمسون بارونی قشنگ اینجا باس با کشتی لباس نجات کلی وسائل غواصی خودمون به کلاسا برسوونیم. خدایا ما رو از دست اینا نجات بده.

koma82.persianblog.ir

و اينک... وداع - ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/post/68

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. و اينک. وداع. بعد اون کار کیثیفی که انجووم داتیم دیگه روومون نیمیشه بیایم. فقت این آخرین آپ رفتیم تا یه تشکور از همه اونائی که این چند وخته با من بووتن بوکونم. ما رو تحمل کرتین. از داش اصغر که تو آرزوی دیدن دووبارش مردیم.داش سلیمون که بهش بد کریم ،خیلی بد کردیم.داش محسن که خیلی بهش مدیوونیم.و داش اوومیت که برا همیشه شرمندش میمونیم.داش امین بچه مایه دار اکباتان.داش شهرام عاشق.داش فرساش گول.و داش حمید عقشی. از بر و بچ قرمز و منگولستون. از همه و همه تشکور میکونم و از همه حلالیت می طلبیم.

koma82.persianblog.ir

ورودی ۸۲ = ورودی عشق

http://koma82.persianblog.ir/1384/10

ورودی ۸۲ = ورودی عشق. نویسنده : دمپایی کهنه. ساعت ٦:۳٠ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٢۸ دی ،۱۳۸٤. تگ ها : وبلاگ. قبل اينکه اين متن قشنگ رو بنويسم می خواستم خواهش کنم بعد خوندن اون لآاقل چند لحظه ای بهش فک کنين ، چيزی که من هر وقت چشمم به اين متن ميفته می کنم :. مدت زيادي از تولد برادر ساكي كوچولو نگذشته بود . ساكي مدام اصرار مي كرد به پدر و مادرش كه با نوزاد جديد تنهايش بگذارند. من داره يادم ميره! نویسنده : دمپایی کهنه. تگ ها : وبلاگ. والا چی بگم که بد جوری قاطيم . البته اميدوارم که ديگه از دستش ندم! ساعت ٥&#5...

for-me.blogfa.com

Only fOr /\/\3

http://www.for-me.blogfa.com/8504.aspx

Only fOr / / 3. فقط خودم فقط خودت! برآن شدیم تا داستانکی اندر احوال خودمان و خر(همون آقا الاغه خوش بخت) ای شویم که یک دل نه صد دل عاشق و شیفته این بنده حقیر و صد البته بخت برگشته شده بود. برای خوش گذارنی و گذراندن اوقات شریفه به خوانسار (یکی از شهر های قشنگ اصفهان) مشرف شده بودیم. همسفران گرام را عمو و خانواده محترمشان تشکیل میدادند که نان پرورده خوانسار بودند و در اون شهر باغات پر ملاتی داشتند که ما و شکم هایمان را در این مسافرت بی خیر نگذاشتند. بعد از سلام و احوال پرسی که با آقا خره داشتم به این نتیجه ...

for-me.blogfa.com

Only fOr /\/\3

http://www.for-me.blogfa.com/8503.aspx

Only fOr / / 3. فقط خودم فقط خودت! خونه مادر بزرگه هزار تا قصه داره! یه مادر بزرگ دارم که توی روستا زندگی میکنه. هزار تا نوه و نتیجه و نبیره و ندیده و . داره (بگین ماشاالله). خدا سایه مادر بزرگ رو از سر ما بر نداره و تعداد نوه و الباقی هم کم نکنه و دامادهای خوبی هم نصیب پسر های مادر بزرگ ما بگردونه(بگین آمین). تو خونه ی این مادر بزرگ ما یه حوض بزرگ هست با عمق تقریبا 5/1 متر. خیلی این کار برامون لذت بخش بود. شاید 2،3 ساعت همین طور مشغول بودیم. ما هم در آخر دلمون به رحم میو مد و می رفتیم با هاشون خاله بازی.