zadeye-bikasi.blogfa.com
...تنها
سراغ کلبه ی ما را کسی جز غم نمی گیرد ، خوشا روزی که غم هم گم کند ویرانه ی ما را. نوشته شده در پنجشنبه بیستم اسفند ۱۳۸۸ساعت 18:55 توسط رومینا. شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم. اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم. گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی. نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی. یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود. و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه. ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت. ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته. شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری. دلش لبریز...
zadeye-entezar.blogfa.com
آينده را خواهم ساخت
آينده را خواهم ساخت. دلم پرواز می خواهد،. از این بستر، که خاکستر،. حریقش را مدارا شد. دلم بیگانه می خواهد،. چنانش دوست خواهم داشت، که فردایش به سان رنگ دنیایم - پس از پرواز -. و من همرنگ دنیایم نخواهم بود. من بالاتر از فردا،. من بکرنگ چون رویا. چرا پوچیست این همصحبت قلبم؟ چرا درگیری فکرم فقط دنیای آدمهاست؟ من بالاتر از فردا. به پاس حرص این دنیا. وجود خویش " گم " کردم. ره والای هستی را. وجود خویش گم کردم. به دنیایم لقب دادم،. شدم حسرت به دل، تنها! دلم پرواز می خواهد،. به سمت و سوی عشقی که. روزگاری بود که ...
zadeye-paeez.blogfa.com
...با تمام اشک هایم
با تمام اشک هایم. عاشقی جرم قشنگیست ،در انکار مکوش. در یک روز طوفانی کشیشی در کلیسای خود بسر می برد. زنی غیر مسیحی نزد او آمد و در برابرش ایستاد و. گفت : من مسیحی نیستم آیا از آتش جهنم رها میشوم؟ کشیش به زن چشم دوخت و گفت:. رهایی از آتش جهنم تنها برای کسانی است که غسل تعمید کرده باشند. هنوز کشیش سخن خود را به پایان نرسانده بود که. ناگهان صاعقه ای آسمانی بر کلیسا اصابت کرد و همه جای آن را سوزاند. مردم شهر به سوی محل حادثه دویدند و زن را نجات دادند. در حالی که کشیش طعمه ی آتش شده بود. سپس دستم را باز کردم،.
zadeye-payiz.blogfa.com
خزانم من,,, برگریزانم تماشاییست
خزانم من, , برگریزانم تماشاییست. طالعم را بر مهر رقم زدند. تا هرگز غربت شبانم را .حسرت سوزان تابستان عشق . نمی راند. مرا دردیست در استخوانهایم. که تنها درمان آن سیلی باد است. آنقدر بر فراز کوهها. در برابر تندباد تلخی هایت می ایستم. تا برای تمام عمر دوایم شود. برای لحظه لحظه های سکوتت برنامه ها دارم. به پهنای تمام اخمهایت خنده ها دارم. آنقدر به پای بی مهریت تره خورد می کنم. که تندی اش از یادم برود. تمام نگاهانت را به جذب چشمان بر می گردانم. شیشه عینکت را هم رنگ می زنم. حتی به جای ندیدن هایت هم پلک می زنم.
zadeyebahar.blogfa.com
فرزند زندگی
مهمان عزیز خوش آمدید. نوشته شده در یکشنبه 1390/07/17. ساعت 18:33 توسط معصومه. آن کس که صادقانه یادم می کند هر لحظه یادش کن! آن کس که عاشقانه یادم می کند بی بهانه یادش کن! نوشته شده در شنبه 1390/06/05. ساعت 19:25 توسط معصومه. بیا و کمی با تو صحبت کنم . بیا تا دل کوچیکم رو. خدایا فقط با تو قسمت کنم! خدایا بیا پشت اون پنجره . اون پنجره همیشگی که رو به دریا باز میشه . که باز میشه رو به سوی دل بی قرار من! بیا و پرده ها را کنار بزن. نوشته شده در شنبه 1392/11/05. ساعت 12:53 توسط معصومه. يک روز که باران مي بارد.
zadeyeeshgh.mihanblog.com
احمد
بی تو [عاشقانه , ]. غروب کوچه دلگیراست بی تو. و پای شب به زنجیر است بی تو. تو رفتی و آسمان تنهای تنها. دلم اینجا زمین گیر است بی تو. بهار لحظه هایم زرد است بی تو. و دستان نگاهم سرد است بی تو. فرستادم دلم را تا بیایی. دلم را قاصدک آورده بی تو. نوشته شده توسط زهرا در چهارشنبه 27 تیر 1386 و ساعت 03:07 ق.ظ. ویرایش شده در - و ساعت -. عاشقانه , ]. نوشته شده توسط زهرا در یکشنبه 24 تیر 1386 و ساعت 05:07 ق.ظ. ویرایش شده در - و ساعت -. دستهام رو رها کن [عاشقانه , ]. به همین سادگی رفتی. سهم تو شد روز تازه. نامه های...
zadeyegham.persianblog.ir
زاده ی غم
من 20 سالمه سنم کمه اما همه چیزمو باختم زندگی با من خوب/ تا/ نکرد اما مرا خوب /تا/ کرد. حرف دل مثه همه حرفام. نه زن شدم نه مادر.پس نیازى به تبریک ندارم. دلم شادیتو میخواد بفهمم لطفا! میخوام عوض شم 1روزه. دیگه حال نوشتنم ندارم :(. بالاخره تموم میشه همه چی. چهارشنبه ۱ آبان ،۱۳٩٢. چهارشنبه ٢٧ شهریور ،۱۳٩٢. رفیق من کوشی دلم گرفته. خسته کننده م میدونم:(. دلتنگ خودمم خود 2سال قبلم. حرف های در گوشی. بیا خوش بگذره(خاطره جان). دلتنگی هایت ماله من.(بشری عزیزم). یک استکان سکوت از دریای دل(خواهر طوفانی). خب الان مید...
zadeyekhorshid.blogfa.com
زاده خورشید
دلنوشته های دختر آفتاب. نوشته شده در سه شنبه دوم شهریور 1389ساعت 17:16 توسط dokhtare aftab. دوباره روی ماسه های ساحل قدم میگذارم. نسیم صبحگاهی سوار بر موج گیسوان سیاهم. گونه هایم را دستان نوازشگر آفتاب مینوازد. ونگاهم خیره به افق های دور دست در پی نگاه توست. هوا پر از بلور های اندوه و دلم برای تو تنگ تر می شود. عطر پاک تو را چه نزدیک احساس می کنم. گویی در کنارم ایستاده ای. چشمانم را که می گشایم هر چه می جویم کمتر میابمت. سراب خنده های تو از دور دستها به گوش می رسد. سیل اشک از گونه هایم جاری می شود. از یه...
zadeyemah.blogfa.com
منوتوبه چراغ وآب وآینه پیوستیم ونترسیدیم
منوتوبه چراغ وآب وآینه پیوستیم ونترسیدیم. وصدایم کن از پشت نفس های گل ابریشم. Salam,salam forough,3 sal gozashte va hanoz behet migam forough age bi adabiye bebakhsham,hala bazam migi hei migi bebakhshin,emroz baz halam bad bod va hast,kheili bad,asan nemidonam cheme,toye delam yehaliye,bazam ehsase khala mikonam,ye siyah chale ghadimi toye delam.habib mikhone:goyad be man dele man ta key dar entezari. mandam dar in tanhaii. Base,nemikham baz dardo delaye tekrarimo begam,ama vaghean dost daram bahat sohb...
zadeyemehr.blogfa.com
یک جرعه سکوت
رفتم پست نخست این وبلاگ را خواندم. کم و بیش یادم است آن روزها چه حس و حالی داشتم. از آن روز تغییرات و اتفاقات، بسیار بوده اند. نوشتن را ادامه خواهم داد. بیشتر و نظام مندتر از پیش. این تنها یک نقل مکان است. باز هم به این خانه نخست سر خواهم زد. این، بخشی از زندگی من است. سندی مکتوب. پس همان به که ناشناسی باشم که سایه ای از او نمایان است. آخرین سیاهی بر دیواری در غروب آفتاب کوچک شد و کوچک شد تا در پای دیوار بر زمین افتاد و از چشم ها مهو شد. تا بعد، اما جایی دیگر و ردایی دیگر. بدرود زاده ی مهر. عصر یک روز گرم.
zadeyemehr.mihanblog.com
مـِـهــرزاد
هر سال ماه م هر ، من زاده می شوم. یک فنجان چای در بعدازظهر. امروز لی لی چی می خونه؟ یوسف آباد، خیابان شصت وششم. متاسفانه یک هفته ای هست نت ندارم و تا اواسط هفته دیگه هم بی نت ام. به سختی اومدم خبر بدم که نگران و ناراحت نشید. م هرزاد 1394/05/9 نظرات. 7 - هفته ی بدون روحیه. هفته پیش هفته صفر بودن سطح روحیه بود حتی زیر صفر . خیلی فشار روم بود و واقعا از همه چیز زده شده بودم حتی این وب! خیلی وقت بود این حجم ناامیدی و رکود رو تجربه نکرده بودم ولی هفته پیش. اووووووف چه قدر بد بود.خداروشکر که گذشت. این جنبه ی م...