mmhmmh.blogfa.com

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8510.aspx

بعد از چهار ماه غیبت. دوباره آمده ام به امید آنکه. بعد از آن ساعت جنون آمیز. همه جا رنگ و بوی غربت داد. حرمت سبز عشق شکست آری. و برای همیشه رفت از یاد. رفتی و بعد تو گل سرخم. در سکوتی پر از غریبی آه. ماندم و طرح چشمهایت را. می کشیدم به صفحه ای از ماه. تا که شاید دوباره برگردی. و بیایی به دیدنم. بنویسم که دوستت دارم. بنویسی که دوستم داری. آمدی و قشنگ تر از شعر. بوسه ای را به روی لبهایم. شاعرانه کشیدی و گفتی. آه بیدار شو مرد تنهایم. شعری از سید جبار عزیزی. می گن اون قدیم قدیما ، اون روزا. برای اون دلای مردم.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل -

http://www.khatonghazal.blogfa.com/post-16.aspx

هی متهمان ردیف اول. و جهانی که از انسان تهی ست. خاورمیانه قربانی نفت است یا اضطراب اگزیستانسیالیستی؟ صبح که از خواب بر می خیزند. با خون خود صورتشان را می شویند. و صبحانه خاک با طعم گلوله و نفرت می خورند. من در آخر این شعر دق می کنم. دوازدهم مرداد نود و سه. ساعت چهار و نیم بعد ظهر. نوشته شده در یکشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۳ساعت 17:25 توسط سید محسن عزیزی. سید محسن عزیزی- متولد-67/7/24استان کرمانشاه -کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی - دانشگاه اصفهان - دانشجوی دوره دکترا smohsenazizi@yahoo.com.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8808.aspx

ماهی چقدر اشتباه می کنند/ قلاب علامت کدام سوال است. که به آن پاسخ می دهند. شاعر مقیم خانه ی آواز می شود. وقتی دلش به سمت شما باز می شود. ( سید جبار عزیزی). وقتی دریچه های غزل باز می شود. شب با خیال چشم تو آغاز می شود. آتش زبانه می زند از جان واژه ها. یاد تو در دلم پر پرواز می شود. حس می کنم رها شده ام در تن بهار. وقتی که دکمه دکمه پیرهنت باز می شود. در یا خلا صه ایست از آبی چشم تو. پلکی بزن بخند که اعجاز می شود. می آیی و حضور تو یعنی تمام عشق. می رقصی و حریر تنت ناز می شود. دستم نمی رسد به تو تا باورم کنی.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8811.aspx

در دام و حسرتم که عنانم ز دست رفت. دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست. این چند مدت درگیر امتحانت دانشگاه بودم که خدا رو شکر از نتیجش راضی بودم . از دوستانی که تو این مدت فراموشم نکردن و منو مورد لطف قرار دادن ممنونم. این پست با احترام تقدیم میشه به همه ی این عزیزان. می بوسمت که جان دوباره بگیرم آه. می بوسمت به لذت شیرین ترین گناه. از راه دور آمده ام از مسیر درد. شاید غروب خستگیم را شوی پناه. من عاشقانه چشم تو را شعر می شوم. پل می زنم از آبی چشمت به چشم ماه. بانوی آسمانی من ای طلوع ناب.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/9305.aspx

هی متهمان ردیف اول. و جهانی که از انسان تهی ست. خاورمیانه قربانی نفت است یا اضطراب اگزیستانسیالیستی؟ صبح که از خواب بر می خیزند. با خون خود صورتشان را می شویند. و صبحانه خاک با طعم گلوله و نفرت می خورند. من در آخر این شعر دق می کنم. دوازدهم مرداد نود و سه. ساعت چهار و نیم بعد ظهر. نوشته شده در یکشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۳ساعت 17:25 توسط سید محسن عزیزی. سید محسن عزیزی- متولد-67/7/24استان کرمانشاه -کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی - دانشگاه اصفهان - دانشجوی دوره دکترا smohsenazizi@yahoo.com.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8506.aspx

سلامبعد از بیست و چند روز تاخیر دوباره به اینجا آمده ام.فعلا این رباعی را بخوانید تا بعد. من تا که به تنها یی ام عادت کردم. از بود و نبود خود شکایت کردم. دیگر ز خودم بدم می آید هیهات. زان روز که با تو من رفا قت کردم. نوشته شده در دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۸۵ساعت 18:28 توسط سید محسن عزیزی. سید محسن عزیزی- متولد-67/7/24استان کرمانشاه -شهرستان سرپل ذهاب-کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی - دانشگاه اصفهان smohsenazizi@yahoo.com.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8611.aspx

ای وسعت دو چشم تو دریای بیکران. ای آفتاب سر زده از مرز بی نشان. دنیای من بدون تو بن بست بی کسی ست. تکرار شوم فصل خزان است در خزان. هی فکر می کنم به همان روز اولی. شاعر شدم و چشم شما را چه ناگهان. شاعر اسیر حس غریب دو چشم توست. شاعر اسیر چشمک ماه و ستارگان. دلواپسم از اینکه تو شاید نیایی آه. دلواپسم برای درختان نیمه جان. با خود مرا ببر برسانم به آفتاب. دست مرا بگیر و برایم غزل بخوان. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۶ساعت 11:31 توسط سید محسن عزیزی.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8805.aspx

پشت این غزل مردی ست از همیشه عاشق تر. خوشحالم که به روز شدنم هم زمان شد با چاپ مجموعه غزل( پشت ایت غزل مردی ست از همیشه عاشق تر) از استاد عزیزم سید جعفر عزیزی. پس از مجموعه غزل ( چشمان تو شناسنامه ی من است) سید جعفر عزیزی دومین مجموعه ی غزلهایش را با عنوان ( پشت این غزل مردی ست از همیشه عاشق تر) با طرح جلدی ساده. اما زیبا به همت انتشارات داستان سرا به علاقه مندان شعرش ارائه کرده است. 54 قطعه غزل محتوای این کتاب 116 صفحه ای را شکل داده اند. در آخر هم غزلی از خودم بخوانید. سال هزار و سیصد و هشتاد و چند بود.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8711.aspx

غزل نوشته ام امشب برای چشمانت. اگرچه رفته ای اما هوای چشمانت. هنوز در سر من چرخ می زند بانو. دوباره کرده مرا چشمهایتان جادو. هنوز وسوسه ی گفتن از تو را دارم. هنوز آبی چشم تو را هوا دارم. بیا که از تو سرودن مجال می خواهد. و پر زدن به هوایت دو بال می خواهد. شکسته پشت امیدم بیا پناهم شو. دوباره همدم غربت غروب آهم شو. و با بهار نگاهت که از غزل سرشار. مرا رها کن از این شب که روی من آوار. چقدر خسته ام از شب از این همه تردید. از این جهان پس از تو جهان بی خورشید. برایم از گل و بارن و بوسه و لبخند.

khatonghazal.blogfa.com

خاتون غزل

http://www.khatonghazal.blogfa.com/8505.aspx

یه شعر سپید نسبتا تازه. شب را با خاطره ی چشم های سیاه تو شعر می نویسم. را مرور می کنم. تمام آینه های جهان را به آب می اندازم. و شراب نگاهت را تا ته سر می کشم. تا در سپیده دم جهان. بر مدار خوشبختی پروازی دوباره داشته باشم. آه می خواهم بر گیسوان پر از سکوت تو فریاد ( دوستت دارم سر بدهم). تا در کنار حجم کوچک و عاشقا نه ی. همسایه ی دختر اردیبهشت شوم. و داستان غربت مرد بارانی را برایش تعریف کنم. به این بهانه شروعی دوباره . که مادرم یک سطل آب رویم ریخت. و من تازه فهمیدم که خواب دیده ام وآب از سرم گذ شته است.